جدول جو
جدول جو

معنی مآرین - جستجوی لغت در جدول جو

مآرین(مَ)
جمع واژۀ مئران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به مئران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از میرین
تصویر میرین
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مهرین
تصویر مهرین
(دخترانه)
مهر (خورشید یا محبت) + ین (پسوند نسبت)، نام آتشکده ای در قم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آرین
تصویر آرین
(پسرانه)
سفید پوست آریائی، آریایی نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
(مَرْ رَ)
به صیغۀ تثنیه، دوبار. (ناظم الاطباء). رجوع به مرّ و مره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
نعت فاعلی از مصدر اًرانه. آنکه مواشی او هلاک شده باشند. ج، مرینون. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به ارانه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ هَِ)
از بناهای اصفهان است که طهمورث زیناوند آن را بنا کرده و امروز ناحیتی را بدان باز خوانند. (فارسنامۀابن البلخی ص 29 و مجمل التواریخ و القصص ص 39)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
آبه پیر، ریاضی دان و فیلسوف مادی فرانسه، معاصر دکارت، وی چهار پنج سال هم بر او مقدم بوده است و از کسانی است که در سرنگون کردن فلسفۀ اسکولاستیک کوشیده است اما هر چند با ارسطو مخالف بود با دکارت هم چندان موافقت نداشته و از اشخاصی است که بر او اعتراضات مفصل کرده است و در مذاق فلسفی بیشتر متمایل به ابیقور و ذیمقراطیس بوده است، (سیرحکمت در اروپا ج 2 صص 20- 29)، مولد او شان ترسیه متولد بسال 1592 و وفات در 1655 میلادی است
لغت نامه دهخدا
(مُ عِزز)
شهری است به نواحی نصیبین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
به صیغۀ تثنیۀ تازی کنایه است از امیرخسرو دهلوی و امیرحسن دهلوی. (از ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بویراحمد گرمسیری است که در بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان واقع است و 508 تن سکنه دارد که از طایفۀ بویراحمد گرمسیری هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
از ’مار’ (خزندۀ معروف) + ’ین’ (پساوندی که چون در آخر اسم درآید صفت نسبی سازد)، ماردار، پر از مار، مارلاخ:
رهت مارین و کهسارت پلنگین
گیا و سنگش از خون تو رنگین،
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
جمع واژۀ آمر
لغت نامه دهخدا
(مَ ری گُ)
دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در 15هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است و ساکنین آن از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصرین
تصویر مصرین
جمع مصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمرین
تصویر آمرین
جمع آمر، فرمایندگان، جمع آمر امر کنندگان فرماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آمرین
تصویر آمرین
فرمایندگان
فرهنگ واژه فارسی سره
ساقه ی اصلی گیاهانی که مثل پیچک به دور هر چیزی پیچند
فرهنگ گویش مازندرانی