جدول جو
جدول جو

معنی لیگورین - جستجوی لغت در جدول جو

لیگورین(لَ)
جمهوری متشکل در 1797 میلادی از قلمرو ژن به ایتالیا. آنجا از 1805 تا 1814 میلادی در تصرف فرانسه بود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دومین دوره از دوران پالئوزوئیک که در آن نخستین جانوران در روی خشکی پدید آمدند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لگوری
تصویر لگوری
فاحشه، زن پست
فرهنگ فارسی عمید
ایوان ولادیمیروویچ (1855- 1935 میلادی)، زیست شناس معروف روس متولد دولگوا، مطابق نظریۀ او تغییرات ارثی را از راه پیوند و جفتگیری می توان کاهش داد وصفات اکتسابی می تواند از نسلی به نسل دیگر به ارث برسد، اساس تجارب میچورین به میچورینیسم معروف است
لغت نامه دهخدا
(گُ)
سن آلفونس دو. مرد مذهبی ناپلی، مولد ماریانلا (1696-1787 میلادی). ذکران او دوم اوت است
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب به لگور، زن بدکارۀ حقیر و بی اعتبار
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش در ولایت ژیرند به فرانسه، دارای راه آهن و 1913 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
نام کرسی بخش درلت از ولایت فی ژآک، نزدیک سله. دارای 539 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
قسمت باستانی ایلری، در طول آدریاتیک
لغت نامه دهخدا
یکون فی جبال البلاد التی یقال لها لنجوریا و یسمونه اهل تلک البلاد البی لیفقا و قد یکون ایضاً بسوریا، (ابن البیطار ج 2 ص 37 ذیل کلمه سنبل)
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای به شمال ایتالیا در ساحل خلیج جنوه
لغت نامه دهخدا
تبی که حرارت آن مخفی و برودتش آشکار باشد
لغت نامه دهخدا
(لَ)
وزیر لنگوران، از هفت بازی و نمایش که با مقدمۀ جعفر قراچه داغی در تهران چاپ سنگی شد و میرزا فتحعلی دربندی بدواً به ترکی آذربایجانی نوشته و در 1861 میلادی در تفلیس چاپ کرده بود، پنج فقره از آن نمایشها را با حواشی و ترجمه و نت های بسیار در اروپا به طبع رسانیدند. وزیر لنگوران یکی از آنهاست. (ترجمه تاریخ ادبیات ادوارد براون ترجمه رشیدیاسمی ج 4 صص 310-311)
لغت نامه دهخدا
لهجۀ دیگورون لهجۀ آسی یا آلانی یا اوستی از زبانهای ایرانی شرقی، از ریشه هند و اروپائی که در قسمتی از نواحی کوهستانی قفقاز مرکزی رایج است و دارای دو لهجۀ مهم ایرون و دیگورون است، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در 9 هزارگزی شمال فهلیان برکنار راه شوسۀ کازرون به بهبهان در دامنه واقع است، ناحیه ایست گرمسیر و دارای 109 تن سکنه، آب آنجا از چشمۀ کره تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و حبوبات و برنج و شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)، بمجاز آبستن شدن، حامله گشتن، حامل شدن،
- ببالا برآمدن، برشدن، ارتفاع گرفتن، از جای فرودین بجایگاه برین رفتن، بر فراز بلندی یا تپه شدن:
ببالا برآمد درفشی به دست
به نعره همی کوه را کرد پست،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
نام ناحیه ای در شمال ایتالیا، کنار خلیج ژن
لغت نامه دهخدا
عنوانی است تحقیر آمیز و دشنام گونه که به فاحشه های زشت و پست دهند و گاه نیز برای تحقیر فواحش خوش سر و وضع اطلاق کنند، پست و پلید (به زنان اطلاق کنند)
فرهنگ لغت هوشیار
عنوانی است تحقیر آمیز و دشنام گونه که به فاحشه های زشت و پست دهند و گاه نیز برای تحقیر فواحش خوش سر و وضع اطلاق کنند، پست و پلید (به زنان اطلاق کنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگوری
تصویر لگوری
((لَ))
لقبی که به زنان بدکاره می دهند
فرهنگ فارسی معین
از انواع گیاهان بومی
فرهنگ گویش مازندرانی
پستان گاو
فرهنگ گویش مازندرانی