جدول جو
جدول جو

معنی لیکمید - جستجوی لغت در جدول جو

لیکمید
(کُ)
نام مردی از آتن که در جنگ دریائی آرتمیزیوم و جنگ خشایارشا با یونانیها، اول کسی بود که یک کشتی از کشتیهای ایران گرفت. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 826 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
از علوم خفیه، علم طلسمات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیپید
تصویر لیپید
ماده ای نامحلول در آب که شامل عناصر کربن، اکسیژن و هیدروژن است و از عناصر اصلی تولیدکنندۀ انرژی در مواد غذایی محسوب می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تَ جَزْ زُ)
گرم کردن عضوی به بستن کماد و جز آن بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پوست بدن را با چیزی گرم یا سوزنده چون خردل و امثال آن تحریک و گرم کردن تا خون به سوی بیرون میل کند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کماد کردن بر عضو رنجور یعنی جامۀ گرم کرده، یا سبوس و یا نمک و یا گاورس و مانند آن گرم کرده و در کیسه یا جامه ای بر عضو متورم یا دردمند نهادن... (یادداشت ایضاً). آن را گویند که چیزی سازند از مس یا گوهری دیگر و دارویی که گرم کرده، اندر وی کنند و بر موضع علت نهند تا حرارت و قوت دارو بدو میرسدو اگر این دارو اندر مثانه گوسفند یا شانۀ گاو کنند همان باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و تکمید تر و خشک نافع است اما اگر ذات الریه از جنس حمره باشد، تر صواب، و اگر جنس فلغمونی باشد، خشک اولیتر. با آنکه تکمید تر آن را که سود نکند زیان نیز نکند و خشک آنرا که زیان کند زیانی عظیم کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) : و آنجا که ماده بسیار باشد ضمادهای خنک زیان دارد و تکمیدتر و خشک نافع است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). اطبا فرمودند که از آرد میده و انگبین هر روز عجینی می ساز و بر وی تکمید می کن. (سندبادنامه ص 209)
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیک پسر پاندیون آتنی، نام گروهی که اصلاً از جزیره کریت بوده اند و قبل از گرفتن این اسم ترمیل نام داشته اند، (ایران باستان ج 1 ص 741)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
اندوهگین و دردمنددل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کمد. کامد. (اقرب الموارد). آنکه غم نهان دارد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ کُ)
یکم. یکمی. اولین. نخستین. (یادداشت مؤلف). که در مرتبۀ یکم واقع شود. رجوع به یکم شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نام قسمتی از یونان قدیم که به وسیلۀ فوسید به دو قسمت تقسیم گردید: لکری شرقی در ساحل دریای اژه و لکری غربی کنار خلیج کرنت
لغت نامه دهخدا
یکی از علوم خفیه است: کیمیا، لیمیا و سیمیا
لغت نامه دهخدا
(یِنْ)
از نواحی تاریخی آسیای صغیر. یکی از مقاطعات آسیای صغیر است که در برابر جزیره ردس فیمابین کارس و پمفلیه واقع است و دو شهر معظم داشته یکی را پاترا و دیگری را میرا میگفتند. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ کُ)
یکم. یکمین. اولی. اولین. نخستین. (یادداشت مؤلف). و رجوع به یکم شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
نام شهری به اندلس به ساحل دریا. دارای چهارهزار تن سکنه ولنگرگاهی بدیع است. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 330)
لغت نامه دهخدا
(کُ مِ)
پادشاه جزیره سیرس. وی بنابر افسانه های قدیم آشیلس را در دربار خویش بپذیرفت و تزس را به حیله بکشت. (ترجمه تمدن قدیم فوستل دکولانژ ص 504). رجوع به لیکمد شود
از مردم ردس که بعهد داریوش سوم از جانب ایرانیان پس از تسخیر شهر نامی می می لن واقع در جزیره لس بس به فرماندهی آنجا گمارده شد. (ایران باستان ج 2 ص 1281)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیکسید
تصویر پیکسید
فرانسوی مجری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیپید
تصویر لیپید
چربی
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گشته دانش نیرنگ (نیرنگ طلسم) یکی از علوم خفیه و از علوم خمسه محتجبه قدماست علم طلسمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیکوپد
تصویر لیکوپد
گرگ پا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یکمین
تصویر یکمین
درمرتبه یکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
علم طلسمات، یکی از علوم خفیه
فرهنگ فارسی معین
عزراییل، جان ستان
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از پنجک رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی