جدول جو
جدول جو

معنی لینه - جستجوی لغت در جدول جو

لینه
(نَ)
درخت خرما جز عجوه و برنی. (ترجمان القرآن جرجانی). نخله. (بلاذری). یکی خرمابن بسیاربار. (منتهی الارب). خرمابن. نخیل. نخل. غدق. عقار. درخت خرما. ج، لین. (مهذب الاسماء) ، تنه درخت خرما. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
لینه
(لَ نَ)
تکیه جای چرمین نرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لینه
(لَیْ یِ نَ)
تأنیث لین.
- الف لینه. رجوع به لین شود.
- نارٌ لینه، نارٌ رقیقه. آتش نرم. آتش ملایم
لغت نامه دهخدا
لینه
(لِ)
آبکی است به راه مکه کندۀ حضرت سلیمان. (منتهی الارب). موضعی است در دیار نجد... مقابل هر. سکونی گوید: منزل چهارم واسط به مکه. و نیز لینه آبی است بنی غاضره را که شیاطین سلیمان کنده اند. (از معجم البلدان). موضعی در طریق واسط به مکه میان سویه و ثعلبیه، واقع در سی میلی سویه و 25میلی ثعلبیه. (نزهه القلوب چ اروپا ص 170). اقامتگاه آل اجود، بطنی از بطون غزیه بوده است. (صبح الاعشی ج 1 ص 324). موضع فی بلاد نجد عن یسارالمصعد بحذاء الهر و بها رکایا عادیه نقرت من حجر رخو و ماؤها عذب زلال و قال السکونی: لینه هو المنزل الرابع لقاصد مکه من واسط و هی کثیره الرکی و القلب ماؤها طیب و بها حوض السلطان و منه الی الخل و هی لبنی غاضره، و یقال انها ثلاثماه عین... و قرأت فی دیوان شعر مضرس فی تفسیر هذا الشعر: قال المضرس:
لمن الدیار غشیتها بالاثمد
بصفاء لینه کالحمام الرکد...
قال: لینه ماء لبنی غاضره یقال ان شیاطین سلیمان احتفروه. و ذلک انه خرج من ارض بیت المقدس یرید الیمن، فتعدی بلینه، و هی ارض حسناء فعطش الناس و عز علیهم الماء فضحک علیهم شیطان کان واقفاً علی رأسه فقال له سلیمان: ما الذی یضحکک فقال اضحک لعطش الناس و هم علی لجهالبحر فامرهم سلیمان فضربوا بعصیهم فانبطواالماء و قال زهیر:
کان ریقتها بعدالکری اغتقبت
من طیب الراح لمایغدان عتقا
شج السقاه علی ناجودها شبعاً
من ماء لینه لا طرفاً و لا رنقاً.
(معجم البلدان ج 7 ص 348)
لغت نامه دهخدا
لینه
(نَ)
حدیثها فی خبر ابن دهزیل الصغیر. (الاصابه ج 8 ص 183)
لغت نامه دهخدا
لینه
(نَ)
صاحبه مکان قباء اخرج عمر بن شبه فی اخبار المدینه بسند صحیح الی عروه قال کان موضع مسجد قباء لامراه یقال لها لینه کانت تربط حمارا لها فیه فابتنی فیه سعد بن حثیمه مسجدا فقال اهل مسجد الضرار انحن نصلی فی مربط حمار لینه لالعمرالله لکنا تبنی مسجداً فنصلی فیه الی ان یجی ٔ ابوعامر فیؤمنا فیه فانزل الله تعالی: و الذین اتخذوا مسجداً ضراراً. (قرآن 107/9). (الاصابه ج 8 ص 184)
لغت نامه دهخدا
لینه
مونث لین
تصویری از لینه
تصویر لینه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دینه
تصویر دینه
(دخترانه)
انتقام یافته، نام دختر یعقوب (ع) و خواهر یوسف (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیبه
تصویر لیبه
(دخترانه)
مؤنث لبیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیته
تصویر لیته
بادمجان پخته و لهیده، ترشی بادمجان پخته و له شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قینه
تصویر قینه
کنیز، خنیاگر، آرایشگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دینه
تصویر دینه
دیروز، دیروزی، دینه روز، برای مثال بچۀ بط اگر چه دینه بود / آب دریاش تا به سینه بود (سنائی۱ - ۱۵۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لهنه
تصویر لهنه
ابله، احمق، بی ادب، سنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آینه
تصویر آینه
آیینه، سجنجل، مرآت، قطعۀ شیشه که در پشت آن قلع و جیوه مالیده باشند، نور را منعکس می کند و انسان چهرۀ خود را در آن می بیند، به اندازه ها و شکل های مختلف ساخته می شود
کنایه از هر چیز روشن و پاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینه
تصویر بینه
جایی که لباس های خود را آنجا درمی آورند، رخت کن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لانه
تصویر لانه
جای زندگی جانوران اعم از پرنده، خزنده، چرنده، حشره و درنده، آشیان، آشیانه
خانۀ انسان
بیکاره، تنبل، برای مثال کنون جویی همی حیلت که گشتی سست و بی طاقت / تو را دیدم به برنایی فسار آهخته و لانه (کسائی - ۵۸)
بی قید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیره
تصویر لیره
واحد پول انگلستان، ترکیه، قبرس، مصر، سوریه، لبنان، ایرلند و سودان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینه
تصویر بینه
دلیل و حجت واضح و آشکار، نود و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه، الانفکاف، البّریه، لم یکن، قیامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صینه
تصویر صینه
نگهداری، جامه نیک نگهداری شده - جامه خوب مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طینه
تصویر طینه
اندکی گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عینه
تصویر عینه
کاهیده بعینه مانند همانند
فرهنگ لغت هوشیار
فینو کلاه کرکی یاپشمی سرخ کلاهی که با رنگ های دیگر به ویژه سیاه نیز دیده می شود گاهک زمان کوتاه دم کلاهی پشمی سرخ (غالبا) سفید یا رنگ دیگر که مصریان و بعض هندویان (و سابقا ترکان عثمانی) بر سر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قینه
تصویر قینه
کنیزک، آوازه خوان: زن، آرایشگر زن، فرودمهره پشت
فرهنگ لغت هوشیار
آشیان، آشیانه و خانه زنبور و جانوران پرنده و چرنده و درنده میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غینه
تصویر غینه
درختان بی آب
فرهنگ لغت هوشیار
استخوان بندی بالای شکم از گردن به پائین که در میان آن دل و شش قرار دارد و بمعنی پستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تینه
تصویر تینه
آب دهان، تازه و تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زینه
تصویر زینه
پله و پایه و پلکان و نردبان
فرهنگ لغت هوشیار
آیینه یا آینه آسمان. آیینه آسمان . یا آینه بخت. آیینه بخت یا آینه پیل. آیینه پیل. آیینه پیل یا آینه چرخ. آیینه چرخ یا آینه چینی. آیینه چینی یا آینه خاوری. آیینه خاوری یا آینه دق. آیینه دق یا آینه رومی. آیینه رومی یا آینه زانو. آیینه زانو یا آینه سوزان. آیینه سوزان یاآینه گردان. آیینه ه گردان یا آینه گیتی نما (ی)، جام شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دینه
تصویر دینه
دیروز، روز گذشته وام که ادای آن را مدت معینی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینه
تصویر بینه
دلیل و حجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبنه
تصویر لبنه
گراس (لقمه) لپ (لقمه کلان) خشتک شپشه شپشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الینه
تصویر الینه
((اِ نِ))
از خود بیگانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زینه
تصویر زینه
درجه
فرهنگ واژه فارسی سره
هر نوع ماده تلخ مزه
فرهنگ گویش مازندرانی