جدول جو
جدول جو

معنی لیمونیون - جستجوی لغت در جدول جو

لیمونیون
به یونانی حماض بزرگ است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، نوعی از حماض بزرگ است که در بستانها بیشتر روید و در حماض گفته شد، منفعت و صفت انواع آن، (اختیارات بدیعی)، به لغت سریانی دوائی است که بیخ آن را به شیرازی حلیمو خوانند، ضماد کردن آن درد مفاصل و نقرس را نافع است، (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
لیمونیون
یونانی تازی گشته شبدر ترشک از گیاهان حماض کبیر است که آنرا شبدر ترشک گویند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیمونیت
تصویر لیمونیت
نوعی اکسید آهن زرد رنگ که باعث زردی خاک یا سنگ می شود
فرهنگ فارسی عمید
(خَ)
دواءالخطاف. مامیران. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
اسفیداج اسرب است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
گیوم دو. قاضی منورالفکر و رئیس دادگاههای پاریس. مولد پاریس (1617-1677 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(مَ مو / مِ مو)
جمع واژۀ میمونی، منسوب به گل میمون. تیره ای از گیاهان دولپه ای پیوسته گل برگ که جنس ها و انواعش چندان زیاده نیست و تمام آنهابه صورت علفهای بالنسبه کوچکی هستند که بعضی از آنها ریشه دائمی دارند. گلهای آنها نامنظم و دارای پنج کاسبرگ بهم چسبیده است و جام گل نیز دارای پنج گلبرگ است که به یکدیگر متصل شده لوله ای دراز میسازند که در بالای آن دو لبه است. لبۀ بالا دارای دو قطعۀ بلندتر و لبۀ زیرین دارای سه قطعۀکوتاهتر است و وضع آن بطریقی است که تقریباً پوزۀ حیوانی شبیه به میمون را مینماید (که سبب وجه تسمیه هم شده است). و چون جام گل را از دو پهلو فشار دهند دهان آن بازمیشود. شمارۀ پرچمها در جنسهای مختلف این تیره متفاوت است. در بعضی جنسها پنج و در بعضی چهار و در برخی دو پرچم است که به سطح داخلی گلبرگها میچسبند. تخمدان آن ها دوخانه ای و میوۀ آنها در هر خانه دانه های بسیار دارد که بواسطۀ دو شکاف از بالا خارج میشوند. از معروفترین جنسهای این تیره گل میمون است که یکی از گلهای زینتی است. رجوع به میمون (گل) شود. دیگر از جنسهای دیگر این تیره گل کتانی و سیزاب و گل جالیز و گل انگشتانه و گل ماهور است. (از گیاه شناسی گل گلاب)
لغت نامه دهخدا
به یونانی سیسالیوس است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
کرفس بری. (دزی ج 1 ص 689). بیونانی اسم اسفیداج است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
قراحصار لیمونیه به حدود آقشهر ارزنجان، قلعتی است. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 97)
لغت نامه دهخدا
موضعی به سیارستاق مازندران. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 106)
لغت نامه دهخدا
(یَ نی یو)
جمع واژۀ یمانی و یمنی. مردمان یمن. ساکنان یمن. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به یمن شود
لغت نامه دهخدا
نام قبیله ای است. (عیون الانباء ص 38 ج 2)
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه در آن لیمو می اندازند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
لیمویی منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه درآن لیمو اندازند
فرهنگ لغت هوشیار