جدول جو
جدول جو

معنی لیموناد - جستجوی لغت در جدول جو

لیموناد
نوشابۀ گازدار که با آب لیمو و شربت قند درست می کنند
تصویری از لیموناد
تصویر لیموناد
فرهنگ فارسی عمید
لیموناد
در زبان شیرخوارگان، مردمک. ببک. نی نی. مردم چشم. به به. انسان العین. مردمک چشم. کاک. کیک. تخم چشم. صبی العین. مردمه. ذباب العین.
لغت نامه دهخدا
لیموناد
نوشابه گازدار که با آب لیمو و شربت قند درست میکنند
تصویری از لیموناد
تصویر لیموناد
فرهنگ لغت هوشیار
لیموناد
نوشابه ای است گازدار با مزه شیرین و ترش
تصویری از لیموناد
تصویر لیموناد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیمون
تصویر لیمون
لیمو، میوه ای از جنس مرکبات که دو نوع ترش و شیرین دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیمونیت
تصویر لیمونیت
نوعی اکسید آهن زرد رنگ که باعث زردی خاک یا سنگ می شود
فرهنگ فارسی عمید
(نی یَ)
قراحصار لیمونیه به حدود آقشهر ارزنجان، قلعتی است. (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ سوم ص 97)
لغت نامه دهخدا
عمل لیمونادساز،
محل ساختن لیموناد
لغت نامه دهخدا
(یَ)
به زبان سنسکریت، نام رود عظیم جون، که در هندوستان واقع است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان شهریاری بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6000گزی شمال باختری ساری، دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 200 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا برنج، پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و بنای امامزادۀ آن باستانی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
معرب لیمو، ثمری معروف، لیمو، و فیه بادزهریه تقاوم بها السموم کلها کثیرهالمنافع، (منتهی الارب)، ضریر انطاکی آرد: الاصلی منه هو المستدیر الصغیر المصفرعند استوائه الرقیق القشر و غیره مرکب، اما علی الاترج و هو الاستیوب المعروف بمصر بالحماض الشعیری او علی النارنج و هو الموسوم بالمراکبی و اجوده الاصلی المستدیر المشتمل علی خطوط ممایلی اصله تنتهی الی نقطه و هو مرکب القوی فقشره حار یابس فی الثالثه و بزره فی الثانیه او الاولی و حماضه بارد فی الثانیه بجملته یطفی ٔ اللهیب و الصداع و العطش و القی ٔ و الغثیان و فساد الغذاء و ما یحدث من الحارین و یقاوم السموم کلها خصوصاً بعد التنقیه و یفتح الشاهیه و یعدل الخلط و یکسر سورهالتخم و فسادالاغذیه اکلاً و قشره اشد مقاومه للسموم و بزره اعظم حتی قیل انه یبلغ رتبه الاترج و القول بانه یقطع النسل شیاع عامی و کل ماخف قشره وکان نقیاً من الاغشیه حل المغص و الریاح حتی الایلاوس و ان جفف بجملته و سحق مع وزنه من السکر، و استعمل ازال البخار و الدوخه و فتح السدد و فی بزره تفریح عظیم و حماضه یجلو الکلف و البهق و النمش و الحکه خصوصاً بالقلی و الشیرج و ان جمع ورقه و زهره و قشره فی معجون عادل الیاقوت فی تفریحه و هو خیر من الخل للمرضی و ماؤه یحل الجواهر اذا جعلت فیه و ان حل فیه الودع و اضیف الیه النوشادر جلاالبهق و حیاو اذا اخذ مملو حاقوی المعده و ازال ما فیها من الوخم و هو یهیج السعال و یضعف العصب و القوی و یضر المبرودین، و یصلحه العسل و او السکر و شربه بزره الی ثلاثه و قشره اربعه و مائه و ثمانیه عشر و من خواصه: ازاله الزکام شماً و ان الصغیر منه اذا دلکت به الانثیان فی الحمام قبل البلوغ منعالشیب، (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 293)،
- لیمون بوصفیر، نام نارنج است در تداول عامۀ عرب کنونی، (المنجد)
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه در آن لیمو می اندازند، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نام دختر آدم. بنت آدم، با هابیل در وجود آمد و او را با قابیل تزویج کردند. (حبیب السیر ج 1 ص 9)
لغت نامه دهخدا
سوره، همچو سورۀ الحمد و سورۀ قل هو اﷲ و امثال آن، (برهان) (آنندراج)، از لغات دساتیری است، رجوع به فرهنگ دساتیری ص 254 شود
لغت نامه دهخدا
موضعی به سیارستاق مازندران. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 106)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان مرکزی بخش لشت نشا ازشهرستان رشت، واقع در 6000 گزی باختر لشت نشا، کنارراه شوسۀ لشت نشا به کوچصفهان، جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 365 تن سکنه، آب آن از نورود از سفیدرود، محصول آنجا برنج، چای و ابریشم، شغل اهالی زراعت و مکاری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
درخت لیمو، گیاهی است که در بهار از سنگ روید و بوی لیمو کند اماصحیح کلمه، لیمو داروست، و رجوع به لیمودارو شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیموناد، آغشته به لیموناد، لیمونادفروش، قسمی شیشه، نوعی بطری
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ)
آنکه لیموناد سازد
لغت نامه دهخدا
لیمویی منسوب به لیمون، چیزی که لیمو در آن انداخته باشند چون سکنجبین لیمونی که بجای سرکه درآن لیمو اندازند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به لیموناد: آغشته به لیموناد، لیموناد فروش، نوعی شیشه و بطری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمودار
تصویر لیمودار
درخت لیمو، لیمو دارو
فرهنگ لغت هوشیار
در تداول عامه و در زبان فارسی بمعنی شربت گاز داری است که با جوش شیرین و کمی ماده ترش مزه درست کنند ولی در زبان فرانسوی بمعنی شربت آب لیمو است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمونات
تصویر لیمونات
لیموناد: افتتاح کارخانه لیمونات (بزمان ناصر الدین شاه)
فرهنگ لغت هوشیار
سنسکریت تازی شده لیمو از گیاهان فرانسوی فرش در گیلان و مازندران به گونه ای از ماسه ریز گفته می شود در بندر های پارس چیت می گویند یا لیمون اضالیا برنطی. یکی از گونه های لیموترش است. یا لیمون اضالیا مالح. گونه ای لیموترش که به لیموی ایتالیایی نیز موسوم است. یا لیمون بلدی. لیموترش. یا لیمون حلو. لیمو شیرین، یا لیمون مالح. لیمو ترش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمونادی
تصویر لیمونادی
لیموناد فروش لیمابی لیمابه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع چهاردانگه شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی