جدول جو
جدول جو

معنی لیموترش - جستجوی لغت در جدول جو

لیموترش
میوه ای زرد یا سبز، بیضی یا کروی، خوراکی، ترش و از خانوادۀ مرکبات است، درخت این میوه با شاخه های خاردار و شکوفه های سفید که بلندی آن تا چهار متر می رسد
تصویری از لیموترش
تصویر لیموترش
فرهنگ فارسی عمید
لیموترش(تُ)
نوعی لیمو خرد و معطر و لطیف پوست که در جنوب ایران و در شیراز بهم رسد. لیمو عمانی. و نوع درشت تر آن باپوست ضخیم در سواحل دریای خزر به عمل آید. تفاح ماهی. و رجوع به لیمو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ تُ)
لیموترش. نوعی لیمو. و رجوع به لیمو شود
لغت نامه دهخدا
نام کرسی کانتون سن - ا - اوآز از آرندیسمان رامبویه به فرانسه، دارای راه آهن و 1540 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
گونه ای لیمو که بصورت درختی است کوچک و بار تفاع 4 تا 5 متر که ریشه قوی و منشعب دارد. ساقه اش راست و مایل به سبز و دارای شاخه های خاردار است. برگهایش شفاف و متناوب برنگ سبز مایل بزرد و دندانه دار و یاکامل میباشد. از مشخصات برگ آن اینست که دمبرگ بال دار آن کم عرض تر از برگ نارنج و پرتقال است. گلهای آن متعدد و دارای بوی ضعیف وشامل گلبرگهایی است که سطح داخلی آنها برنگ سفید ولی در سطح خارجی کمی مایل به قرمز یا بنفش اند. میوه لیموترش پس از رسیدن برنگ زرد روشن ومزه آن ترش و مطبوع است. دانه هایش بدون بو ولی دارای طعم بسیار تلخ میباشند. در زیر بافت بشره پوست لیمو ترش کیسه های بزرگ و فراوان محتوی اسانس وجود دارد. از فشردن میوه این گیاه آب لیمو میگیرند لیموی ترش لیمون بلدی لیموی بلدی لیمون مالح لیمون مصری لیموی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمور
تصویر لیمور
لاتینی تازی گشته کپیک مادا گاسکار
فرهنگ لغت هوشیار