جدول جو
جدول جو

معنی لیلاس - جستجوی لغت در جدول جو

لیلاس
دهی از دهستان سلگی شهرستان نهاوند واقع در 18هزارگزی باختر شهر نهاوند، بین رود خانه گاماسیاب و رود خانه سراب گیلان، دشت و سردسیر، دارای 640 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
له لیلاس کمونی از سن، آرندیسمان سن دنیس به فرانسه، دارای 19500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیلا
تصویر لیلا
(دخترانه)
شبانه، لیلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیلاج
تصویر لیلاج
نماد قمارباز چیره دست، دراصل شهرت ابوالفرج محمدبن عبیدالله (فوت حدود ۳۶۰ قمری) شطرنج باز معروف و زبردست است که در شیراز در خدمت عضدالدولۀ دیلمی می زیست و کتاب منصوبات الشطرنج را تالیف کرد، گویند تمام هستی خود را در قمار از دست داد، لجلاج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گیلاس
تصویر گیلاس
میوه ای گرد و کوچک، شیرین و سفید یا سرخ که هسته ای کوچک دارد، درخت این میوه که بلند و دارای برگ های دندانه دار و گل های سفید است
ظرف بلوری پایه دار برای نوشیدن انواع نوشابه
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
نام موضعی به شاهکوه و ساور مازندران. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 126)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
بنت مسروق و همسر امیرالمؤمنین علی علیه السلام که ابوبکر و عبدالله از بطن ویند. (مجمل التواریخ و القصص ص 455). رجوع به لیلی بنت مسعود شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جانکی بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری لردگان با 221 تن سکنه، آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
میوه ای است کوچک به قدر فندق که شیرین و از جنس آلوبالو است اما کم رنگ تر از آن و اول میوه ای است که در ایران بعد از توت در بهار به دست می آید، (از فرهنگ نظام)، این میوه گوشت دار و هسته ای و دارای ریشه های سطحی است و در خاکهای بارخیز رستی و آهکی خوب میروید، در خاکهای شنی چندان رشد نمی کند، و بلندی درخت گیلاس از پنج تا هفت متر میرسد، چوب آن سخت و سنگین است و به مصرف بسیاری از کارها میرسد، (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 241) : و در این چهار باغها میوه های الوان از ناشپاتی و بادام و فندق و گیلاس و عناب و هر میوه که اندر بهشت باشد، (تاریخ بخارای نرشخی)،
- گیلاس وحشی، نوعی از گیلاس خودرو است بیشتر در جنگلهای شمال ایران میروید، روستاییان از پوست آن کیف و صندوق می سازند، (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 242) (درختهای جنگلی ایران ثابتی ص 37)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل، واقع در 5هزارگزی شمال خاوری رینه، محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصول آن لبنیات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
یکی از دیه های لاریجان است، (از سفرنامۀ رابینو بخش فارسی ص 154)
لغت نامه دهخدا
لیوان آبخوری، ظرفی بلورین به اشکال مختلف که آشامیدن را به کارست
لغت نامه دهخدا
از شخصیتهای اساطیری که به دست هرکول به دریای اژه افکنده شد و آنجا به صورت تخته سنگی درآمد
لغت نامه دهخدا
(نِ هَِ تَ)
شب هنگام
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تأنیث الیل (لیلهٌ لیلاء و لیلهٌ لیلی) ، شب دراز سخت یا شب سخت تاریک از ماه یا شب سی ام ماه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان دیزمار باختری بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 41هزارگزی شمال باختری ورزقان و 30500گزی شوسۀ تبریز به اهر، کوهستانی و معتدل، دارای 635 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
لجلاج. مقامری مثلی. مصحف لجلاج. بنابر مشهور نام واضع شطرنج و صحیح واضع نرد. (آنندراج) :
همچو فرزین کجرو است و رخ سیه بر نطع شاه
آنکه تلقین میکند شطرنج مر لیلاج را.
مولوی.
کاتبی بازی از آن رخ نگر و حاضر باش
که شود مات در این عرصه هزاران لیلاج.
کاتبی.
گر تخته نرد سازد تابوت سرکشم را
لیلاج هم نیارد زآن تخته برد کردن.
مسیح کاشی.
ردای شید قناعت به دوش دارم لیک
زنم به نردطمع تخته بر سر لیلاج.
ظهوری.
و رجوع به لجلاج شود
لغت نامه دهخدا
موضعی به لرستان محل سکنای شعب ایل دیر کوند، (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 166)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 44هزارگزی جنوب مراغه و پنج هزارگزی شوسۀ مراغه به میاندوآب. جلگه، معتدل و مالاریائی. دارای 1894 تن سکنه. آب آن از رود خانه لیلان و چاه. محصول آنجا غلات، نخود، چغندر، توتون، کشمش، بادام و زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی گلیم و جاجیم بافی و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
پیلاسته، پیلسته، بمعنی عاج که دندان پیل باشد، (آنندراج)، رجوع به پیلسته شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
شب. لیل. (منتهی الارب). رجوع به لیل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
به کنایه سخن گفتن، (از ’ول س’) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
زن جلب که پیوسته در خانه باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قصبه ای است در خطۀ اندلس از اسپانیا، در ایالت اشبیلیه، واقع در 30 هزارگزی جنوب غربی شهر اشبیلیه، آنجا بنا به روایتی میهن موریلو یکی از بزرگترین نقاشان اسپانیاست، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
کوهان بریده. لسلسه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
دهی از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی، واقع در 19هزارگزی جنوب باختری سلماس و 4500گزی جنوب راه ارابه رو علی بلاغی به سلماس. دامنه و سردسیر. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیلاس
تصویر پیلاس
عاج فیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایلاس
تصویر ایلاس
گواژه زدن (گواژه کنایه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیلا
تصویر لیلا
به شب شبگاه بشب شبانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیلاج
تصویر لیلاج
((لِ))
کسی که در قمار چیره دست است. قمارباز ماهر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گیلاس
تصویر گیلاس
فنجان، لیوان مخصوصاً لیوان پایه دار بلوری
فرهنگ فارسی معین
درختی است از تیره گل سرخیان که دارای گونه های مختلف است. میوه اش سفت و خوشمزه و شیرین است
فرهنگ فارسی معین
پارچ، لیوان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاکباخته، پاکباز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوردن آن: دعوا
چیدن آن: شادی
درخت گیلاسی پر از شکوفه: سرگرمی، خوشبختی
کیک گیلاس: سوء تفاهم
- لوک اویتنهاو
گیلاس اگر در فصل خودش در خواب دیده شود تعبیری ندارد ولی اگر در غیر فصل مثلا در زمانی که برف بر زمین نشسته و آبها یخ بسته گیلاس ببیند و بخورد خوب نیست بخصوص اگر مزه اش ترش باشد. گیلاس و آلبالو را خوب ندانسته اند و بیشتر به خاطر ترشی مزه اش آن را غم و اندوه تعبیر کرده اند ولی اگر در خواب ببینید گیلاس می خورید و آن کاملا شیرین است بد نیست. چنانچه کال باشد بهتر است. منوچهر مطیعی تهرانی
۱ـ دیدن گیلاس در خواب، نشانه آن است که بخاطر رفتار دوستانه خود محبوبیت کسب خواهید کرد.
۲ـ خوردن گیلاس در خواب، علامت آن است که می خواهید به هدفی ارزشمند دست یابید.
۳ـ دیدن گیلاس سبز و کال در خواب، دلالت بر آن دارد که خوشبختی نزدیک شما است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از توابع بالا لاریجان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از مناطق کوهستانی و ییلاقی شاهکوه و ساور در استرآباد
فرهنگ گویش مازندرانی