جدول جو
جدول جو

معنی لیفلوش - جستجوی لغت در جدول جو

لیفلوش
شلخته، بی سر و پا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ریم آهن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مقلوب پیلغوش و پیلغوش نیز مبدل پیلگوش (است که بجهت پهنی برگ آنرا بگوش پیل تشبیه کرده اند. (آنندراج). گلی است از جنس سوسن و آنرا سوسن آسمانگون خوانندو بر کنارهای آن خالهای سیاه و چینهای کوچک افتاده است. (برهان). لوف الصغیر. لوف. (انجمن آرا). گلی است از جنس سوسن آزاد که آنرا آسمان گون سوسن خوانند و بر کنارۀ او نقط سیاه باشد و رخنۀ کوچکی. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی) ، خانه مورچه. (ناظم الاطباء) ، دهان و گوش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان شفت بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در 18هزارگزی فومن و نه هزارگزی خاور بازار شفت، جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 567 تن سکنه، آب آن از امامزاده ابراهیم، محصول آنجا برنج، ابریشم و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
لیلول، کوهی مشرف بر حلب میان حلب و انطاکیه و بر فراز آن دیده بان بیت لاهاست و هم در آن دهها و مزارعی است، عیسی بن سعدان الحلبی ذکر آن کند و گوید:
و یا قری الشام من لیلون لابخلت
علی بلاد کم هطالهالسحب
مامرّ برقک مجتازاً علی بصری
الاوذکرنی الدارین من حلب،
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
دهی از دهستان چهریق بخش سلماس شهرستان خوی، واقع در 19هزارگزی جنوب باختری سلماس و 4500گزی جنوب راه ارابه رو علی بلاغی به سلماس. دامنه و سردسیر. دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان توابع کجور بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع در 3000گزی جنوب کجور، کوهستانی و سردسیر، دارای 70 تن سکنه، آب آن از چشمه و رود خانه محلی، محصول آنجا غلات و ارزن، شغل اهالی زراعت است و عده ای از سکنه زمستان به حدود قشلاق کجور میروند و به حفر چاه اشتغال میورزند، راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان مغان بخش گرمی شهرستان اردبیل، واقع در هشت هزار گزی خاور گرمی و دوهزارگزی شوسۀ بیله سوار به گرمی، کوهستانی گرمسیر، دارای 7 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
لئون، فرزند هیتوم و هیتوم پادشاه ارمنستان صغیر معاصر اباقاخان والملک الظاهر بیبرس بود و لیفون در جملۀ قشون بیبرس به ولایت پدرش اسیر گردید و برادر دیگر وی تورس کشته شد، اما چون در سال 669 هیتوم و بیبرس صلح کردند، لئون آزاد گردید و با پدر روانۀ بغداد شد که از خان مغول به مناسبت مساعدتی که کرده بود سپاسگزاری کندو ضمناً از وی بخواهد که به علت پیری و فرسودگی هیتوم به مقام سلطنت ارمنستان برسد و خان مغول نیز چنین کرد و لیفون جانشین پدر گردید، بعدها عساکر بیبرس بار دیگر به بلاد ارامنه تاختند، اما خبر حملۀ اباقاخان را شنیدند و بیبرس در 673 به شام آمد و به شهر سیس پایتخت لئون رفت و مقداری غنیمت گرفت و به دمشق بازگردید، رجوع به تاریخ مغول اقبال صص 208-213 شود
لغت نامه دهخدا
تالاب و استخر و آبگیر را گویند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لِ لُ)
دهی است در لحف از اعمال شرقی موصل. شیخ عدی بن مسافر الشافعی شیخ اکراد و امام ایشان از آنجاست. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پیغلوش
تصویر پیغلوش
پیلگوش
فرهنگ لغت هوشیار
روستایی از توابع کجور
فرهنگ گویش مازندرانی