جدول جو
جدول جو

معنی لیفرجان - جستجوی لغت در جدول جو

لیفرجان
(لی قْ)
دهی از دهستان بخش قیروکارزین شهرستان فیروزآباد، واقع در ده هزارگزی خاور قیر و ساحل باختری رود خانه قره آغاج. جلگه، گرمسیر و مالاریائی. دارای 395 تن سکنه. آب آن از رود خانه قره آغاج. محصول آن غلات و برنج. شغل اهالی زراعت و باغبانی و راه آنجا مالرو است. این ده را نفرقون نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شهرستان سیرجان یکی از شهرستانهای استان هشتم کشور است، این شهرستان در باختر استان هشتم واقع شده و محدود است: از طرف شمال به شهرستان رفسنجان، از خاور به شهرستان بم، از جنوب به شهرستان بندرعباس و از باختر به شهرستان شیراز، شهرستان سیرجان طبق تقسیمات کشور از سه بخش بنام بخش مرکزی، بخش بافت، و بخش مشیز تشکیل شده است، حدود از شمال به شهرستان رفسنجان، از خاور به بخش بافت و از جنوب به بخش سعادت آباد، از باختر به بخش نیریز، از نظر طبیعی بر دو قسم است: الف - جلگه ب - کوهستانی، سازمان اداری بخش مرکزی از 8 بخش تشکیل شده است: 1- دهستان بلورد 6 آبادی و 2918 تن سکنه دارد 2- دهستان محمدآباد 14 آبادی و 1288 تن سکنه دارد 3- دهستان پاریز 51 آبادی و 11795 تن سکنه دارد 4- دهستان قهستان 17 آبادی و 3549 تن سکنه دارد 5- دهستان ابراهیم آباد 28 آبادی و 1633 تن سکنه دارد 6- دهستان زیدآباد 23 آبادی و 6884 تن سکنه دارد 7- دهستان سعدآباد 31 آبادی و 16068 تن سکنه دارد 8- دهستان کوه پنچ 48 آبادی و 3954 تن سکنه دارد، مرکز بخش شهر کوچک سعیدآباد است، این بخش از 272 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن 45089 تن است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)، رجوع به نزههالقلوب صص 140- 188، معجم البلدان و جغرافیای سیاسی و طبیعی کیهان شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
شخصی را گویند که به سبب خشم و قهر لبهای خود را فروهشته باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
نامی است که به خراسان و سیستان اطلاق میشده است. (از معجم البلدان). خراسان و سیستان یا خراسان و سند. (دستوراللغه) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
در حاشیۀ المعرب به نقل از التهذیب آمده: یارجان گویا فارسی است و از پیرایه های دو دست است. (المعرب ص 357). ظاهراً مثنای یارج و آن معرب یاره است
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش میاندوآب شهرستان مراغه، دارای 7550 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لَ مَ)
قصبۀ مرکز دهستان لفمجان از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان، واقع در 12هزارگزی باختر لاهیجان. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 1972 تن سکنه. آب آن از کیاجو منشعب از سفیدرود. محصول آن برنج، ابریشم، مختصر چای و صیفی. شغل اهالی زراعت است و زیارتگاهی به نام سیدحسن و در حدود 30 باب دکان دارد و روزهای شنبه و سه شنبه آنجا بازار عمومی باشد. راه آن مالرواست و در فصل خشکی از طریق بازکیاگوراب و کلشتاجان اتومبیل توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
موضعی به آمل مازندران، (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 114)
لغت نامه دهخدا
(لَ زَ)
دهی جزء دهستان سیاهکل رود، بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 17 هزارگزی جنوب خاوری رودسر و یکهزارگزی جنوب شوسۀ رودسر به شهسوار، جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 400 تن سکنۀ شیعه. گیلکی و فارسی زبان. آب آن از پل رود. محصول آنجا برنج و چای. شغل اهالی زراعت و راه آنجا مالرو است ودر تابستان عده ای از اهالی برای تغییر آب و هوا به جواهردشت میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام ناحیتی از هفت ناحیت که میان سپیدرود و دریا است ومردم آنجا را این سوی رودی خوانند، (حدودالعالم)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
لاریجان. شهرکی میان ری و آمل طبرستان به فاصله هیجده فرسنگ از هر یک از این دو شهر آن را قلعتی حصین است و در اخبار آل بویه ذکر آن بسیار آمده است و محمد بن بندار بن محمد اللارجانی الطبری ابویوسف الفقیه... منسوب بدانجاست. (معجم البلدان). رجوع به لاریجان شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان دربقاضی است که در بخش حومه شهرستان نیشابور و در دوازده هزارگزی جنوب نیشابور واقع است و 144 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان زیبد است که در بخش جویمند حومه شهرستان گناباد واقع است و 171 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
از مزارع کوهستانی سیرجان کرمان است، (از مرآت البلدان ج 4 ص 336)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
نام پدر لهراسب شاه است و آن پسر زریوند، و برخی اورند گفته، و او پسر کی پشین بوده است. (انجمن آرا) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ژاک، آرشیتکت و معمار فرانسوی. متولد در پاریس به سال 1796 و متوفی به سال 1870 م
لغت نامه دهخدا
دوات مرکب خوش نویسان را گویند و دوات شنجرف و صدف را نیز گفته اند، (آنندراج)، لیفه دان، و رجوع به لیقه، لیفه دان و لیقه دان شود
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 47هزارگزی جنوب باختری آمل و سه هزارگزی خوشواش. کوهستانی و سردسیر. دارای 85 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال بافی و راه آن مالرو است. در زمستان عده ای به قریۀ آغوزبند میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نام دهی از دهستان ناتل رستاق بخش نور شهرستان آمل، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری سولده و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ کناره. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 100 تن سکنه در تابستان و 50 سکنه در زمستان. شیعی مذهب و فارسی و مازندرانی زبان. آب آن از وازرود. محصول برنج و مختصر غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان دیلمان بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان با 400 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دیهی است از دهات مرغزار اورد که از مرغزارهای معروف پارس است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 154)
لغت نامه دهخدا
(بَ فُ)
کوره ای است در سرزمین ارّان که شهر مهم آن نشوی است که همان ’نقجوان یا نخجوان’. باشد و همه آن سرزمین را انوشروان بهنگام آباد ساختن باب الابواب (دربند) آبادان ساخته است و آن را جزو ارمینیۀ سوم شمرده اند. (از معجم البلدان). و رجوع به فهرست سرزمینهای خلافت شرقی ذیل نشوی و ارمینیه شود
لغت نامه دهخدا
(یَ شَ)
دهی است از دهستان زهرا بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی بوئین. با 370 تن سکنه. آب آن از قنات و رود خانه حاج عرب و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیفرجام
تصویر بیفرجام
بی عاقبت: عشق بیفرجام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفجان
تصویر لفجان
شخصی که بسبب خشم و قهر لبهای خود را فروهشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیف دان
تصویر لیف دان
پیشندان، زکابدان آمه (دوات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطیف جان
تصویر لطیف جان
یانجان روشنجان آنکه روحی لطیف دارد روشن روان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرجان
تصویر سیرجان
سیرگان
فرهنگ واژه فارسی سره
روستایی از ناتل رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی