جدول جو
جدول جو

معنی لیستر - جستجوی لغت در جدول جو

لیستر(تِ)
ژزف. جراح انگلیسی، مولد اوپتون (1872-1912 میلادی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیست
تصویر لیست
صورت اسامی اشخاص یا اشیا، فهرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیتر
تصویر لیتر
واحد اندازه گیری حجم مایعات، معادل ۱۰۰۰ سانتی متر مکعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوستر
تصویر لوستر
چراغی از جنس شیشه، چینی یا فلز که دارای چندین حباب و تزئینات است و از سقف آویزان می شود
فرهنگ فارسی عمید
و طعام همه این ناحیت (گیلان) لیتر است و برنج و ماهی. (حدود العالم چ تهران ص 88) .و رجوع به حدود العالم ترجمه مینورسکی ص 137 شود
لغت نامه دهخدا
واحد حجم و اندازه گرفتن مایعات و آن معادل هزار گرم آب خالص چهار درجه حرارت است و هم معادل است با سه گره مکعب و نصف
لغت نامه دهخدا
فردریک، عالم اقتصادی آلمانی (1789-1846 میلادی)
لغت نامه دهخدا
جریده، سیاهه، دفتر، قائمه،
- لیست حقوق، صورتی متضمن نام گیرندگان حقوق
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان لیسار و هره دشت بخش مرکزی شهرستان طوالش واقع در 18هزارگزی شمال هشتپر، بین شوسۀ انزلی به آستارا و دریا، جلگه، معتدل و مرطوب، دارای 894 تن سکنه، آب آن از رود خانه هره دشت و چشمه، محصول عمده آنجا غلات، برنج، لبنیات و مرکبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، دبستان و شعبه شیلات، پاسگاه ژاندارمری و یکصد باب دکان دارد و در تابستان اغلب سکنه آن به سردسیر میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شهرکی است (ازجبال) با هوای درست و بسیارکشت و از وی بندق خیزد. (حدود العالم) ، نام محلی کنار راه کازرون به بهبهان، میان کج سنبلی و خیرآباد و در 187775گزی کازرون و 13فرسنگی مغرب باشت در مشرق کوه گیلویه
لغت نامه دهخدا
(تُ)
عنوان صاحب منصبی که در پیشاپیش قضات و حکام یعنی رجال عمده روم قدیم میرفت وتبری که بدان نوارها پیچیده شده بود با خود داشت
لغت نامه دهخدا
(تِ)
نام قدیمی رود دانوب است. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به ایران باستان ج 1 ص 559، 446، 600- 603، 1407، 1366، 2458 و 1238 شود، پستان کردن دختر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). پستان کردن و برآمدن پستان زن. (ازناظم الاطباء) ، گیاه برآوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، افزون شدن سپیدی موی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). افزون شدن پیری. (از ناظم الاطباء) ، عیبناک گردانیدن ناموس کسی را و دشنام دادن، چراگاه گیاه ناک یافتن شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، اندک درخشیدن برق. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نگریستن در چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (آنندراج). نگاه کردن در چیزی از برق و جز آن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، شروع کردن، و یقال: اوشم فلان یفعل کذا، یعنی کردن گرفت چنان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوستر
تصویر لوستر
چراغ آویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیست
تصویر لیست
صورتحساب، سیاهه، فهرست
فرهنگ لغت هوشیار
واحد حجم و اندازه گرفتن مایعات و آن معادل هزار گرم آب خالص، چهار درجه حرارت است و هم معادل است با 3 گرم مکعب و نصف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیست
تصویر لیست
فهرست، صورت اسامی افراد یا اشیا یا هر چیز دیگر، سیاهه، صورت، (واژه فرهنگستان)
لیست سیاه: نام مخالفان و متهمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیتر
تصویر لیتر
واحدی برای اندازه گیری آب برابر با یک کیلوگرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوستر
تصویر لوستر
حباب شیشه ای، چینی یا فلزی چراغ مخصوصاً نوعی که از سقف آویزان می شود، چراغی که دارای یک یا چند حباب است، نورافشان (واژه فرهنگستان)، جار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیست
تصویر لیست
فهرست، سیاهه
فرهنگ واژه فارسی سره
چراغ آویز، چلچراغ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سیاهه، صورت، صورت اسامی، فهرست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
۱ـ دیدن لوستر در خواب، نشانه آن است که از امکانات غیر منتظره ای استفاده می کنید و به دلخواه خود خوش می گذرانید.
۲ـ دیدن لوستری شکسته در خواب، نشانه آن است که در معامله ای زیان خواهید دید و اوضاع مالی شما دچار آشفتگی می گردد.
۳ـ اگر خواب ببینید لوستری خاموش است، دلالت بر آن دارد که آینده روشنی را بیماری و رنج تیره می سازد. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
آهسته تر، یواش تر
فرهنگ گویش مازندرانی