جدول جو
جدول جو

معنی لیزانیاس - جستجوی لغت در جدول جو

لیزانیاس
نام امیر ناحیۀ ای توره آ در آسیای صغیر به عهدارد اول پادشاه اشکانی، (ایران باستان ج 3 ص 2346)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ)
از قراولان فیلیپ دوم و محبوب وی که در جنگ با ایلیریها کشته شد. رجوع به شرح حال پوزانیاس نام مقدونی الاصل که فوقاً گذشت شود. (ایران باستان ج 2 ص 1208)
از خویشان خانوادۀ سلطنتی مقدونی بعهد فیلیپ دوم پادشاه مقدونیه. وی بهمدستی پادشاه تراکیه میخواست تخت مقدونیه را تصرف کند. (ایران باستان ج 3 ص 1194)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رود ارزانیاس، نام این رود در نوشته های پلوتارک و پلین و تاسیت یاد شده و بعض محققین آنرا با رود تله ب آس که در کتاب ((عقب نشینی ده هزار تن)) گزنفن یاد شده یکی دانسته اند. ظاهراً ارزانیاس همان ارزن قرون بعد است. (ایران باستان ص 1076). رجوع به ارزن شود
لغت نامه دهخدا
رئیس ربع آبلیه بود (لوقا 3:1)، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نعت مفعولی از لیزاندن. سرانیده
لغت نامه دهخدا
(دِ گَ دی دَ)
لیزاندن. لیز دادن. به حرکت آوردن چیزی در سطحی لیز و لغزان. سراندن. شخشانیدن
لغت نامه دهخدا
از علمای مشهور یونان قدیم، مولد 314 میلادی به انطاکیه و وفات به سال 390 میلادی در همانجا، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
از سرداران نامی اسپارت بود که به کمک آریستیدس ماردنیوس سردار سپاه ایران را در محل پلاته شکست داد (479 قبل از میلاد) لکن پس از چندی بر آن شد که در اسپارت حکمران مستبد گردد و با خشایارشا که بدو در عوض خیانتی وعده سلطنت یونان را داده بود همداستان شد و سنای اسپارت او را به مرگ محکوم ساخت. و او به معبد می نروا پناه برد و چون مردم اسپارت درهای معبد را از هرسو مسدود ساختند وی در آنجا از گرسنگی بمرد (477 قبل از میلاد). معروف است که برای مسدود کردن درهای معبد اولین سنگ را مادر او نهاد. (شرح اعلام کتاب تمدن قدیم)
لغت نامه دهخدا
یکی از خطبای یونان که در 459 قبل از میلاد در آتن متولد شد و در 308 قبل از میلاد درگذشت، او را بیش از دویست خطابه بوده است و اکنون از آن جمله سی وسه خطابه به دست است، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکولانژ ص 503)
لغت نامه دهخدا
نام نایب السلطنۀ دوران کودکی آن تیوخوس پنجم اوپاتر پادشاه سلوکی، (ایران باستان ج 3 ص 222 و 225 و 229)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لیزانیده
تصویر لیزانیده
سرداده لغزانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیزانیدن
تصویر لیزانیدن
حرکت دادن چیزی در سطحی لغزان سر دادن
فرهنگ لغت هوشیار