جدول جو
جدول جو

معنی لیریائی - جستجوی لغت در جدول جو

لیریائی
(زَ)
نام یکی از دهستان های بخش پاپی شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال بخش واقع و محدود است از شمال به دهستان سرکانه، از جنوب به دهستان کشور، از خاور به رود خانه هزار و از باختر به دهستان کشور. کوهستانی، گرمسیر و مالاریائی. آب آن از رود خانه سیمرود و چشمه سارهای مختلف. مرتفعترین قلۀ جبال دهستان کوه کلاست. از 7 آبادی تشکیل گردیده و جمعیت آن در حدود 500 تن و قرای مهم آن نای انگیز، خانگاه و صیدنر است و ساکنین از طوایف پاپی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمل میرزا، نویسندگی
لغت نامه دهخدا
حافظه و ادراک، (آنندراج)، رجوع به ویرا و ویر شود
لغت نامه دهخدا
عمل گیرا، رجوع به گیرایی شود
لغت نامه دهخدا
رجوع به دیلم شود، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، شعبه دوم از ایل جاکی (از طوایف کوه گیلویۀ فارس)، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 و 89)، طایفۀ جاکی یکی از سه شعبه عمده طوایف کهگیلویه است و خود به دو شعبه تقسیم شود: بنیجه و لیراوی، لیراوی نیز به دو دسته لیراوی کوه و لیراوی دشت منقسم گردد، و لیراوی کوه دارای تقسیمات کوچکی چون: طیبی، یوسفی، بهمنی، شیرعلی و جز آن باشد، (از جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 183)، یکی از طوایف ایل قشقائی ایران، مرکب از چهل خانوار که در جره و فاسو سکونت دارند، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 84)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
ده کوچکی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 38هزارگزی شمال خاوری بافت و سر راه مالرو رابر به سید مرتضی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ)
دریایی. منسوب به دریا. بحری. رجوع به دریایی شود
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری سوران و 20 هزارگزی خاوری راه مالرو ایرافشان به سوران، دارای 25 تن سکنه، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
حاصل پیراستن، چون سرو پیرائی و جز آن، رجوع به پیرایی شود
لغت نامه دهخدا
سست رایی، بیعقلی و بیهوشی، فیلولت، (نصاب الصبیان)، رجوع به بیرایی شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
آریائی. منسوب بقوم آریا. اریائی اصطلاحیست که بمعانی متعدد اطلاق شده. ماکس مولر آنرا مخصوصاً درباره همه زبانهائی که پیشتر بعنوان هند و اروپائی (یا هند وژرمانی بقول مستشرقین آلمانی) شناخته شده، بکار برده است. بهمین وجه ((اریا)) را در مورد همه متکلمین بدین زبانها استعمال کرده و هم او در کتاب ((تراجم احوال کلمات و سرزمین اریا)) نوشته است: ((اریائیان کسانی هستند که بزبانهای آریائی تکلم کنند، رنگشان هرچه و خونشان از هر نژاد باشد ما که آنان را اریائی مینامیم منظوری جز از لحاظدستور زبان ایشان که اریائی است نداریم)). اصل و ریشه ((اریا)) هرچه باشد، اینقدر واضح است که این کلمه بتداعی معانی، مفاهیم بسیار را بخاطر می آورد و مللی که متعلق ببخش خاوری هند و اروپائیان بودند، خود را بدین نام مفتخر میدانستند. (دائره المعارف بریتانیکا). اریائی از نظر زبانشناسی، زبانی است که بدستۀ هند و ایرانی از طایفۀ هند و اروپائی داده شده. برخی از زبان شناسان سابقاً اصطلاح اریائی را بمجموع السنۀ هند و اروپائی اطلاق کرده اند، ولی اکنون این اصطلاح را عموماً ترک کرده اند. (مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی ص 24). و ((بلادالخاضعین)) ترجمه ((بوم اریان)) یا ((شهر اریائیان)) است. (نامۀ تنسر چ مینوی ص 40 و 64 از دارمستتر). و رجوع به آریائیان و ایران باستان صص 8- 9 شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد، واقع در 18هزارگزی خاور الشتر با 120 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیدیان، از مردم لیدیان، (ایران باستان ج 2 ص 1145)
لغت نامه دهخدا
منسوب به لیبیا
لغت نامه دهخدا
صفت و حالت دیرپا، دوام
لغت نامه دهخدا
(رْ)
صفت دیریاب. کم یابی. ندرت. شذوذ، کندی. بلادت. دیرفهمی. رجوع به دیریاب شود
لغت نامه دهخدا
(رْ)
صفت دیریاز. طول مدت. درازی مدت:
در امل تا دیریازی و درازی ممکن است
چون امل بادا ترا عمر دراز دیریاز.
سوزنی.
رجوع به دیریاز شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
منسوب به کبریاءبمعنی عظمت خداوند. عظمت خداوندی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(فیرْ)
فاریابی. (سمعانی). رجوع به فاریابی شود
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ ری یا)
دهی از دهستان شبانکاره است که در بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به فارسنامۀ ناصری شود
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ ری یا)
صورت کلمه زکریاء (ممدود) در حال اضافه به یای متکلم. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
یکی از سه دهستان بخش ترکمان است که در خاور همین بخش و شمال شهرستان میانه واقع است و عموماً در کوهستان و دامنۀ جنوبی کوه بزکش قرار دارد، ناحیه ای است سردسیر و ییلاقی و دارای مراتع سبز و خرم و 34 آبادی و 17240 تن سکنه است و قراء مهم آن ایشلیق و بالسین و النجارق و گاوینه رود و کزرج است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
منسوب به اله، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جلگه افشار بخش اسدآباد شهرستان همدان، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیرائی
تصویر بیرائی
بیعقلی، بیهوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی ریائی
تصویر بی ریائی
صداقت، راستی، اخلاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیریایی
تصویر بیریایی
عمل و حالت بیریا خلوص صداقت
فرهنگ لغت هوشیار