- لیدر
- پیشوا، سردسته، رئیس حزب
معنی لیدر - جستجوی لغت در جدول جو
- لیدر
- کلمه انگلیسی بمعنی رهبر، قائد، پیشوا
- لیدر ((دِ))
- رهبر، سردسته
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قیادت رهبری پیشوایی: لیدری حزب... بالله بود. رهبری پیشوایی
الان
خرمن خرمنگاه خرمن (جو گندم)، خرمنگاه، جمع بیادر
اکنون، اینک
شیر، اسد
اینجا، در اینجا
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
اکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، فعلاً، حالیا، اینک، ایمه، الحال، همیدون، حالا، الآن، بالفعل، عجالتاً، ایدون، نون، فی الحال، کنون، همینک
شیر، پستاندار گوشت خوار و درنده، از خانوادۀ گربه سانان و به رنگ زرد که نر آن در اطراف گردن یال دارد
واحد اندازه گیری حجم مایعات، معادل ۱۰۰۰ سانتی متر مکعب
خود آهنی که بهنگام جنگ بر سر گذارند مغفر، نوعی از سلاح غراره
واحد حجم و اندازه گرفتن مایعات و آن معادل هزار گرم آب خالص، چهار درجه حرارت است و هم معادل است با 3 گرم مکعب و نصف
فرانسوی آبکش
((لِ زِ))
فرهنگ فارسی معین
اسبابی که نوسان طبیعی اتم ها یا مولکول ها را در سطح های انرژی برای تولید تابش الکترومغناطیسی در ناحیه های نورمریی، فرابنفش یا فرا قرمز طیف مورد بهره برداری قرار می دهد
((لِ زِ))
فرهنگ فارسی معین
وسیله ای برای تولید پرتوهای نوری، پرتو باریک و پرقدرت نور تک رنگ که در اجسام مختلف نفوذ می کند و می تواند الماس را هم سوراخ کند و در پزشکی و صنعت کاربرد فراوان دارد
واحدی برای اندازه گیری آب برابر با یک کیلوگرم
((لُ دِ))
فرهنگ فارسی معین
ماشینی دارای بیل بزرگ و گود برای برداشتن موادی مثل برف یا خاک و ریختن آن ها در جای دیگر، خاک بردار (واژه فرهنگستان)
اشعۀ نورانی و پرقدرت که به وسیلۀ دستگاهی اتمی تولید می شود و در پزشکی، صنعت و امور نظامی از آن استفاده می کنند، اشعۀ مرگ، اشعۀ لیزر
جانوری از نوع پلیپ، ساکن آب های شیرین با بدنی استوانه ای شکل و باریک و دارای چندین شاخک در یک طرف خود
واحد پول پیشین ایتالیا، Lira
نوعی ساز زهی به شکل U و شبیه چنگ که بیشتر در یونان باستان کاربرد داشت
نوعی ساز زهی به شکل U و شبیه چنگ که بیشتر در یونان باستان کاربرد داشت
آب غلیظی باشد که از دهان و گوشه های لب فرو ریزد و بیرون آید و بمعنی واحد پول ایتالیا
آب غلیظی که از دهان و گوشه های لب فرو ریزد. و بیرون آید