جدول جو
جدول جو

معنی لیجارکی - جستجوی لغت در جدول جو

لیجارکی
(چَ)
دهی از دهستان چهارفریضۀ بخش مرکزی شهرستان بندر انزلی، واقع در ده هزارگزی خاور غازیان، کنار شوسۀ غازیان به رشت. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 149 تن سکنه. آب آن ازحسن رود از سفیدرود. محصول آنجا برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

انتون، او راست ذکری الایام السعیده لخدیوی مصرالمعظم و اهالیها، و آن را به اسماعیل پاشا تقدیم داشت، (از معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
منسوب به خیارک.
- طاعون خیارکی، طاعونی که مبتلایان خود را به خیارک دچار کند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گنگباری (مجمع الجزایری) در شمال سیسیل (صقلیه) ازآن ایتالیا، دارای بیست هزار تن سکنه، کرسی آن لیپاری و دارای پنج هزار تن سکنه است، نام کرسی مجمع الجزایر لیپاری
لغت نامه دهخدا
(لَجْ جا رَ / رِ)
صفت لجاره
لغت نامه دهخدا
(رَ)
درختی است عظیم به بزرگی گردکان، و برگ آن بسیار سبز و املس و مایل به تدویر و سیاه و ضخیم، و گل آن زرد طلائی، و غلاف آن به مقدار شبری و کوتاه تر و دانه های آن شبیه به باقلی و شیرین طعم. بهترین آن بستانی خشک آن است که مغز آن شیرین صادق الحلاوه است. و در تنکابن آن را کراث و در مازندران لارکی، و به عربی خرنوب (؟) خوانند (انجمن آرا، در جای دیگر دیده نشد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لجارگی
تصویر لجارگی
کیفیت لجاره بودن
فرهنگ لغت هوشیار