جدول جو
جدول جو

معنی لکیطه - جستجوی لغت در جدول جو

لکیطه
(لَ)
دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 63000گزی شمال اهواز، کنار راه آهن آهودشت. دشت، گرمسیر و مالاریائی و دارای 200 تن سکنه. آب آن از رود خانه سلماس. محصول آنجا غلات و برنج و شغل اهالی زراعت است. ساکنین از سادات قومانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ کَ)
تأنیث لکیک. ناقۀ سخت گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ طَ)
نوعی از خوردنی درهم آمیخته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ طَ)
خوار. (منتهی الارب). مرد خوار. (مهذب الاسماء) ، ناکس و فرومایه خواه زن و خواه مرد، بئر لقیطه، چاه کهنۀ عادی که ناگاه برافتد. لقیط، بنواللقیطه، گروهی است از عرب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ طَ)
چاهی است به اجاء در کنار آن و به بویره معروف است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
آبی است غنی را و میان آن و مذعا کمتر از دو روز راه باشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ طَ)
ماهیچه. (مهذب الاسماء). لطه
لغت نامه دهخدا
بخوری که در هیاکل قدیم مستعمل بود. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
پوست نی و کمان و نیزه و پوست هر چیزی. ج، لیط، لیاط، الیاط، پوست شکم، گونۀ هر چیزی، خوی و عادت. لیط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لقیطه
تصویر لقیطه
مونث لقیط و لفتره فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیطه
تصویر لیطه
پوست نی، پوست نیزه، پوست
فرهنگ لغت هوشیار