جدول جو
جدول جو

معنی لکناء - جستجوی لغت در جدول جو

لکناء
(لَ)
تأنیث الکن. کندزبان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
کنیت نهادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
تأنیث ادکن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، دکن. (اقرب الموارد). رجوع به ادکن شود، ثریده دکناء، اشکنۀ بسیارتوابل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
شتر مادۀ سطبر سرپستان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، جاریه عکناء، دختر که شکمش نورد و شکن دار باشد. (منتهی الارب). جاریۀ ’عکن’دار. (از اقرب الموارد). و رجوع به عکنه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تأنیث الکع. ناکس و فرومایه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تأنیث الخن. امراءه لخناء، زن گنده شرم. امه لخناء، داه گنده شرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ)
جمع واژۀ مکین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ مکین، جاگیر و ذی عزت نزد پادشاه. (آنندراج). و رجوع به مکین شود
لغت نامه دهخدا
(لَکْ کا)
پوستهای رنگ کرده به لک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
مقیم شدن و لازم گردیدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا