جدول جو
جدول جو

معنی لپلم - جستجوی لغت در جدول جو

لپلم
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزار جریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلم
تصویر پلم
خاک، برای مثال کجا تور و کجا ایرج کجا سلم / اجل پاشید بر رخسارشان پلم (زراتشت بهرام - مجمع الفرس - پلم)، گرد، کاجیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلم
تصویر پلم
گیاهی که بیشتر در نواحی شمالی ایران می روید، بلندیش تا یک متر می رسد، برگ هایش بزرگ و مرکب از ۷ تا ۱۱ برگچه، گل هایش سفید یا گلی رنگ، میوه اش سیاه رنگ، میوه و پوست و ریشۀ آن خاصیت مسهل دارد، از میوۀ آن مادۀ ملونی به رنگ بنفش استخراج می شود، پلخوم، پلاخون، شون، خمان صغیر، بلسان صغیر
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
نام دهی جزء دهستان گسکرات بخش صومعه سرا شهرستان فومن واقع در 17 هزارگزی شمال باختری صومعه سرا. دارای 619 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
گرد و فراهم آمدۀ بسیار. یقال: حی ٌ لملم و جیش ٌ لملم، ای کثیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لی لَ)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان، واقع در 12000گزی جنوب خاوری مینودشت. کوهستانی و معتدل. دارای 110 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، ابریشم، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی، کرباس، شال و چادرشب و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ لِ)
فردریک. عالم اقتصادی فرانسه. مولد ’لاریویر’ نزدیک هن فلور. (1806- 1882 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ)
رجوع به شون شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
خاک را گویند و به عربی تراب خوانند. (برهان قاطع) :
کجا تور و کجا ایرج کجا سلم
اجل پاشید بر رخسارشان پلم.
زراتشت بهرام.
، گل زردی شبیه به زعفران که تخم آن کاجیره است. کاجیره. کاژیره. کافشه. کافیشه. کابیشه. کاویشه. کاغاله. کاغله. کغاله. گل کاغاله. بهرمان. بهرامن. بهرا. گل زرد. زرنک. عصفر. معصفر. عشر. شوران. خسق. خسک. خسک دانه. قرطم. احریض
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
نام دهی جزء دهستان سیاهکل بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان، واقع در سه هزارگزی خاور سیاهکل. جلگه، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 53 تن سکنه. آب آن از رود خانه شمردو. محصول آنجا برنج و صیفی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پِ پِ یَ / یِ)
بیخ درخت کبابه. فلفلمویه. و آن چون دارو بکار رود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلم
تصویر پلم
آقطی خاک تراب، کاجیره کاژیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پلم
تصویر پلم
((پَ))
خاک، گرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پلم
تصویر پلم
آقطی
فرهنگ واژه فارسی سره
زمین بایر، زمین تازه آباد که به حال خود رها شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
گیاه آقطی، این گیاه پیش از استفاده از کود شیمیایی در کشاورزی، تنها
فرهنگ گویش مازندرانی