جدول جو
جدول جو

معنی لوها - جستجوی لغت در جدول جو

لوها
لوهی، به هندی آهن است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لورا
تصویر لورا
(دخترانه)
نام سازی است، چنگ، نام یکی از صورتهای فلکی شمالی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لولا
تصویر لولا
ابزاری که با آن در را به چهارچوب وصل می کنند و در به وسیلۀ آن باز و بسته می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوها
تصویر شوها
ویژگی زن اخمو، بداخم، ترش رو، زشت رو، نیکورو، زیبا، شوم، نامبارک. در معنای ۲ و ۳ از اضداد است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لولا
تصویر لولا
پیچک، گیاهی صحرایی با برگ های کوچک دندانه دار و گل هایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید یا سرخ کم رنگ. بیشتر در کشتزارها می روید و روی زمین می خزد یا به گیاه های مجاور خود می پیچد و بالا می رود و به هر گیاهی که بپیچد آن را پژمرده و خشک می کند، هر چیز پیچیده و گلوله شده از نخ، ابریشم و مانند آن، انواع گیاهان که به درختان و اشیای مجاور خود بپیچند و بالا بروند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ دَ)
ده کوچکی از دهستان دیر بخش خورموج شهرستان بوشهر واقع در 84هزارگزی جنوب خاوری خورموج و جنوب کوه نمک. دارای 42 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
نام حکیمی از حکمای روم که او را لوش نیز گویند، (آنندراج)، نام حکیمی بوده رومی و او در صنعت نقاشی و مصوری عدیل و نظیر نداشته، همچنانکه مانی در چین سالار و بزرگ نقاشان و سرآمد ایشان بوده او نیز بزرگ و سرآمد نقاشان روم بوده است و چنانکه کتاب مانی را انگلیون می خوانند، کتاب او را تنگلوشا می نامند و تنگلوش هم میگویند، (برهان)، این مفهوم از تعبیر غلط ’تنگلوشا’ پدید آمده است، و رجوع به برهان قاطع چ معین و تنگلوشا شود
لغت نامه دهخدا
نام آلتی در موسیقی، چنگ رومی، (التفهیم)، صنج، چنگ، و آن کلمه یونانی است،
نام صورت نهم از نوزده صورت شمالی فلکی قدماست و عرب آن را نسر واقع و نیز سلحفات گویند، (مفاتیح)، یکی از صور شمالی و آن چنگ رومی باشد و گاهگاه او را کشف نام کنند، (التفهیم)
لغت نامه دهخدا
نام رودی که قسمتی از آن در طرف جنوب دشت بیشین که دشتی وسیع در زابلستان است میگذرد و این قسمت از رود مذکور نام همان دشت دارد و در بلوچستان به دریاچۀ (باطلاق) آب ایستاد میریزد، (یشتها ج 1 ص 200)
آب لورا نام آبی معدنی به دماوند، آبهای آن قلیائی است و دارای آهن و آمونیاک نیز هست
نام محلی نزدیک شهرستانک به کوه البرز در شمال غربی تهران
لغت نامه دهخدا
لوها، به هندی آهن است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(وَ گُکَ دَ)
مرکّب از: لو + ما، اگرنه. و هی بمنزله لولا، تقول لوما تأتینا بالملائکه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ هََ)
نام ولایتی است در هند. لوهاور است که شهر لاهور باشد. (برهان) :
چگونه گیرد پنجاه قلعۀ معروف
یکی سفر که کند در نواحی لوهر.
عنصری.
و رجوع به لهاور و لوهاور شود
لغت نامه دهخدا
(هَِ نَ)
نام یکی از انهار هند، نام موضعی به هند، نام کوهی به هند، نام حوضی در دامنۀ کوه لوهت به هند. رجوع به ماللهند بیرونی ص 124، 129، 153 و 27 شود
لغت نامه دهخدا
(لَ / لُو)
غلیواج باشد و آن را خاد و زغن نیز گویند. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
پل، سیاح و باستان شناس فرانسوی، مولد روئن (1664-1737 میلادی)، عتیقه شناس دربار لوئی چهاردهم
لغت نامه دهخدا
یکی از حواریین عیسی، (المدهش ابی الفرج ابن جوزی)، مصنف یکی از اناجیل اربعه، صاحب انجیل لوقا، در قاموس مقدس آمده: مصنف یکی از اناجیل و بعید نیست که این همان لوقا باشد که پولس او را طبیب محبوب مینامد و از اهل ختنه اش امتیاز میدهد، (کولسیان 4:11 و 14)، مصنف انجیلی که به اسم او مسمی است و مصنف کتاب اعمال حواریون نیز اوست و در اغلب سفرهائی که در کتاب اعمال مذکور است با پولس همدست و همقدم میبود لهذا لفظ رفتیم در اعمال رسولان 16:11، اول کلمه ای است که دلالت میکند بدینکه او در سفر ترواس و سفر اول مکادونیه با پولس مصاحب بوده، پس از اینکه به فیلیپی رسیدند مفارقت موقتی در میان ایشان اتفاق افتاد، ولی باز در هنگامی که پولس به عزم اورشلیم به کشتی می نشست، هر دو مجدداً در فیلیپی با هم مصاحبت داشتند و از آن وقت به بعد در کارها و سفرهای دریا و مصائب دیگر تا انتهای محبوسی اول پولس در رومیه بااو مصاحبت میکرد، (اعمال رسولان 17: و 20:5 و 6 و 13:16 و 21:1-28 فلیمون 24: دوم تیموتاوس:11)، تاریخ شخصی او پیش از مصاحبت با پولس و بعد از آن نامعلوم است یا مبنی بر روایات مجهوله و غیرمعینه است، در تحریرات خود حتی الامکان از خود ذکری نکرده و شکی نیست که او به واسطۀ دانشمندی و حکم و امانت و پیشۀ طبابتش برای کلیسای سلف نهایت مفید و نافع بود، علاوه بر این ترکۀ ثمین و گرانبهائی که قصد از نوشته های او باشد برای جهان باقی گذارده است، (قاموس کتاب مقدس)،
انجیل لوقا: گویند که این شخص انجیل خود را به هدایت پولس که مصاحب اغلب از سفرهای او بود نگاشت انظار وسیعه و عمومیت روح و موضوع او همچو حواری جلیل القدری است که به قبایل فرستاده شده، مسیح در انجیل او همچو دوست بسیار مهربان عاصیان و مخلص جهان مذکور است و چنانکه معلوم است برای تیوفلس که یکی از اشراف یونان و یا از اعیان رم بوده است نگاشته، تاریخ آن به زعم عمومی تخمیناً 63 م، است، (قاموس کتاب مقدس)
نام پدر قسطا باشد و ایشان دو حکیم بوده اند در یونان، (برهان)، اینکه صاحب برهان گوید که برخی گویند قسطا کتابی است که لوقا تصنیف کرده است در احکام دین آتش پرستی و آن را قسطای لوقا خوانند، بر اساسی نیست:
هر کسی چیزی همی گوید به تیره رای خویش
تا گمان آید که او قسطای بن لوقاستی،
ناصرخسرو،
به قسطاسی بسنجم راز موبد
که جوسنگش بود قسطای لوقا،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
خیری، علقم، حنظل، قثاءالحمار، قنطوریون، داروئی است که آن را قنطوریون خوانند، خوردن آن زنان را بچۀ مرده از شکم برآرد و بعضی گویند نوعی از حی العالم است، (برهان)، به عبرانی حی العالم است ونزد بعضی قنطوریون صغیر است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، صاحب منهاج گوید: قنطوریون باریک است، صاحب جامع گوید: نوعی از حی العالم است که آن را آذان القیث گویند، (اختیارات بدیعی)، حی العالم، (تذکرۀ ضریر انطاکی)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لُ)
لولب آهنی که وسیلۀ اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است.
- لولای توهمی، نوعی از لولا که جفتهااز یکدیگر جدا نگردند.
- لولای چاکدار، نوعی لولا که دو قسمت متحرک آن از یکدیگر جدا گردد. مقابل لولای درنیا و لولای توهمی.
- لولای درنیا، نوعی از لولا که دو قسمت متحرک آن از یکدیگر جدا نشود
لغت نامه دهخدا
(وَ گُ شُ دَ)
مرکّب از: لو، اگر + لا، نه، اگرنه. (ترجمان القرآن جرجانی) : ولولا، اینکه. و اگرنه اینکه: لولا اجتبیتها، چرا فراننهادی آن را از خویشتن. (ترجمان القرآن جرجانی)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لُو)
به هندی سپستان است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(پْلو / پُ)
پلوآ. مرکز بخش از ایالت کت دو نر در شهرستان سن برلو، دارای 4412 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لُ)
دهی از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز، واقع در 49 هزارگزی شمال زرقان کنار راه فرعی مرودشت به ابرج. دامنه، معتدل، مالاریایی. دارای 240 تن سکنۀ شیعۀ فارسی زبان. آب آن از قنات، محصول آن غلات و چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
قومی عیسوی ساکن قفقاز به عهد خسرو انوشیروان. (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 262 و 265). شاید مراد قوم لزگی و لکزی باشد
لغت نامه دهخدا
نام موضعی به آمل مازندران، (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 112)
لغت نامه دهخدا
دهی کوچکی است از دهستان دردیمه سورتیجی بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، واقع در 45هزارگزی شمال باختری کیاسر، دارای 20 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء بخش نمین شهرستان اردبیل، دارای 101 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خوَ / خُ)
خواهان. آرزومند. راغب. طالب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سریانی تازی گشته لوف: پیلگوش صبا انگیخته هر سو خروشی زده بر گاو چشمی پیلگوشی (نظامی) گل گندم، ابرگیاهی یالوفای مصری. ابر گیاهی
فرهنگ لغت هوشیار
سختی، زیان، گزند، اگر نه آهنی که وسیله اتصال لنگرهای در به چهارچوب و گشاد و بند در است، ابزاری که در را به چهار چوب متصل میسازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوما
تصویر لوما
اگر نه چرا نه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولا
تصویر لولا
((لُ))
قطعه ای فلزی که در یا پنجره را به چهارچوبه وصل کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لولا
تصویر لولا
((لُ))
اگر نه
فرهنگ فارسی معین
بند، مفصل، زغن، سپستان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از مراتع نشتای عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
حفره
فرهنگ گویش مازندرانی