جدول جو
جدول جو

معنی لوقباس - جستجوی لغت در جدول جو

لوقباس
به یونانی نوعی از سرو است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لباس
تصویر لباس
پوشاک، تن پوش، جامه
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِ)
زیرک و دانا گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). علم آموزانیدن کسی را. (آنندراج) ، به قتلگاه فرستادن. (منتهی الارب). به قتلگاه بردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
احمق. ج، وقبی ̍. (اقرب الموارد). گول
لغت نامه دهخدا
دیگ بزرگ، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ناحیۀ قدیم آسیای صغیر بین کاریه و پامفیلیه
لغت نامه دهخدا
نام حکیمی از مفسرین کتب حکمای قدیم
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش هرلت از ولایت من پلیه نزدیک ارب به فرانسه، دارای راه آهن و 1185 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
نام منطقه ای در مرکز آلمان میان الب و ادر، در شمال بوهم و آن در سال 1815 میلادی میان پروس و قلمرو ساکس تقسیم شد
لغت نامه دهخدا
لوبیاکه دانه ای است کوچکتر از باقلی و غلافش شبیه غلاف باقلی، بعض آن سپید و بعض آن سرخ باشد، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ)
لوب، لواب، تشنه شدن، (تاج المصادر)، گرد گشتن تشنه حوالی آب بی آنکه برسد آن را، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قو قَ)
نام دارویی است مفتح، نام گیاهی است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
گروه از مردم یا فرومایگان قوم و بندگان یا گروه قلیل پراکنده و متفرق گویند: اتانا اوقاس من بنی فلان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واحد ندارد. (آنندراج) (منتهی الارب). اوقاص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بوشاسپ، (آنندراج) :
جهاندیدۀ پیر اخترشناس
بدوبازگفتم من این بوشباس،
زراتشت بهرام (از آنندراج)،
رجوع به بوشاسب شود
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
گویا جایگاهی است در دیار ابوبکر بن کلاب. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
به یونانی نوعی از سرو است و به طریق و حنین حرف ابیض دانسته اند، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ)
نام کوهی در قرب و جوار مکۀ معظمه. (غیاث) (آنندراج) :
شاه را بین کعبه ای بر بوقبیس
چون کمیتش زیر ران آمد برزم.
خاقانی.
بهر ثبات ملک چنین کعبۀ جلال
از بوقبیس حلم خود ارکان تازه کرد.
خاقانی.
از سلسلۀ مصاف ریزان
شد قلۀ بوقبیس ویران.
نظامی.
جبل الرحمه زآن حریم دریست
بوقبیس از کلاه او کمریست.
نظامی.
رجوع به ابوقبیس شود
لغت نامه دهخدا
عقرب بحری است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
محلی است در مشرق اردن در قسمت جاد که در نزدیکی محنایم به شمال یبوق واقع است (2 شموئیل 9:4 و 17:27) که ماکیر عمونی که داود را در وقت فرار از حضور آبشالوم اعانت کرد و مفیبوشت پسر فالج یوناتان و بعضی بر آنند که لودبار دبیر است (یوشع 13:26)، (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای است در ناحیۀ راجپوتانه واقعدر کشور هندوستان، این قصبه بوسیلۀ یکی از راجه ها که در زمان اکبرشاه اسلام آورده بود بنیان گذاری شد
لغت نامه دهخدا
چشیدنی چلاس کسی را گویند که از هر خوراک و شیرینی وزن بهره ای خواهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لباس
تصویر لباس
پوشاک، پوشش، بالاپوش، جامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لا باس
تصویر لا باس
باک نداریم باکی نیست
فرهنگ لغت هوشیار
لاباس عندنا. نزد ما ترس و باکی نیستند نا باک نداریم: هر چه کان گفت کان لا یجوز چنین آن دگر گفت عندنا لاباس. (ناصرخسرو) توضیح در عربی گویند لاباس به او را ضرر و مانعی نیست) و لاباس علیک (ترا ترسی نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقباس
تصویر مقباس
پاره آتش آفرازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقباس
تصویر اقباس
زیرک و دانا گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته گزنه سپید از گیاهان، سرو نکره یی حرف ابیض که گزنه سفید است، یکی از گونه های سرو است و شاید منظور سرو نقره یی باشد که دارای برگهای متمایل به سفید است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوقاس
تصویر اوقاس
به گونه رمن خرده پاها کهتران، پیلان پراکنده، فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقبان
تصویر وقبان
گول کانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لباس
تصویر لباس
((لِ))
پوشاک، رخت، جامه
لباس بعد از عید: کنایه از چیز خوبی که چون دیرتر از وقت مناسب به دست آید دیگر به درد نخورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لباس
تصویر لباس
پوشاک، جامه، تن پوش، رخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لباس
تصویر لباس
Dress
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صدای مبهم
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از لباس
تصویر لباس
vestido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لباس
تصویر لباس
Kleid
دیکشنری فارسی به آلمانی