جدول جو
جدول جو

معنی لوسین - جستجوی لغت در جدول جو

لوسین
(یَ)
سن. کشیش، مولد سامزات در حدود سال 235 میلادی و شهید به سال 312 میلادی در آنتیوش. ذکران وی هفتم ژانویه است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لوسیدن
تصویر لوسیدن
لوس شدن، چاپلوسی کردن، فروتنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوسیون
تصویر لوسیون
محلول دارویی مایع که روی پوست مالیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوسینوم
تصویر گلوسینوم
بریلیوم، عنصر فلزی کمیاب، نقره فام، سخت و شکننده که از لحاظ شیمیایی شبیه منیزیم است و آلیاژهای آن در ساختن هواپیما و موشک به کار می رود، گلوسینوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لسین
تصویر لسین
فصیح، زبان آور، برای مثال تا سلیمان لسین معنوی / درنیاید، برنخیزد این دوی (مولوی - ۳۳۱)
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
لوئی. کاردینال فرانسه، مولد مولوریه. آرشیوک ریمس. (1842-1930 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
لوزون. نام شهری از فیلیپین
لغت نامه دهخدا
سنت، لوس عذراء، شهید به سال 304 میلادی ذکران وی 13 دسامبر است
لغت نامه دهخدا
ننری، صفت لوس
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از بخش نوبران شهرستان ساوه، دارای 26 تن سکنه، راه آن مالرو است، (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش گارد از ولایت نیمس به فرانسه، دارای 500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(سِ)
در آلمانی لوتسرن. نام شهری به سویس کرسی کانتونی به همین نام، کنار دریاچۀ لوسرن (یا کاتر کانتون). دارای 54هزار تن سکنه. خود کانتون را 206هزار تن سکنه باشد
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ تَ)
فریب دادن. گول زدن، فروتنی کردن، چاپلوسی کردن. چاپلوسی. (برهان)
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای در 48هزارگزی جنوب شرقی موستار در سنجاق هرزگوین به بوسنی، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
لوکیانوس. بزرگترین سوفسطائی یونانی به شمار است و او را ولتر عهدقدیم گفته اند، در سال 125 میلادی در ساموسات واقع در ساحل فرات در شمال شرقی انطاکیه از پدر و مادری فقیر به جهان آمد و پس از آموختن زبان یونانی در انطاکیه نطاق محکمۀ عدلیه گشت و سپس معلم فن فصاحت و بلاغت شدو با این سمت به مسافرتهای بسیار در آسیای صغیر و یونان و مقدونیه و ایتالیا و گالیا پرداخت و نطقهایی در موقع جشنهای عمومی کرد. وی را در فن فصاحت و بلاغت و تاریخ تألیفات عدیده است و هم از تألیفات او کتابی است که پس از خاتمۀ جنگ رومیان با اشکانیان بسال 165 میلادی نوشته است و در آن بر کسانی که خواسته اند، چون هرودوت و لوسیدید وقایع این جنگ را بنگارند اما نتوانسته اند، تاخته است. (ایران باستان ج 3 ص 2181)
لغت نامه دهخدا
کلمه یونانیه بمعنی المراءه النفساء، (از ابن البیطار)، زن زچه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سریانی است و گفته اند یونانی است. نوعی از صنوبر است که قندرس نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قندرس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
ذوالقوسین. نام شمشیر حسان بن حصن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ)
تثنیۀ قوس در حالت نصبی و جری. (منتهی الارب) : ثم دنا فتدلی. فکان قاب قوسین اءو اءدنی، یعنی دو کمان عربی یا بقدر دو گز. (منتهی الارب) (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
ملامت و تهمت، (آنندراج)، تهمت و سرزنش و ملامت، (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
از ولایت عراق عجم و از منطقۀ ساوه، چهل ودو پاره دیه است و راودان و ازناوه و شمیرم و مرق ودفس و خیجین معظم قرای آن، و حقوق دیوانی این نواحی چهار تومان و نیم مقرر است، (از نزههالقلوب ص 63)، اندیشیدن، (آنندراج)، ملاحظه کردن، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(ژُ لُ سِ)
نام مورخ بیزانسی در نیمۀ دوم قرن هشتم میلادی. وی را تاریخی است که از خلقت جهان آغازمیشود و به مرگ دیوکلسین (284 میلادی) خاتمه میپذیرد
لغت نامه دهخدا
زباندان زبان دان فصیح: تا سلیمان لسین معنوی در نیاید برنخیزد این دوی. (مثنوی. نیک. 458: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوسی
تصویر لوسی
خود را بیجهت عزیزنمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوسیدن
تصویر لوسیدن
لوس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولین
تصویر لولین
آفتابه گلی ابریق. یا لولهنگ اش آب میگیرد (برمیدارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لسین
تصویر لسین
((لَ س))
زبان آور، فصیح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوسیدن
تصویر لوسیدن
((دَ))
چاپلوسی کردن
فرهنگ فارسی معین
گسیختن، بیشتر در مورد رگ و پیوند انسان گفته شود
فرهنگ گویش مازندرانی