جدول جو
جدول جو

معنی لوزدر - جستجوی لغت در جدول جو

لوزدر
(لَ دَ)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 18000گزی شمال الیگودرز، کنار راه مالرو حسن بیگی به کاظم آباد. جلگه و معتدل. دارای 106 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات، چغندر و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ)
چشمۀ لوادر، از ناحیۀ ده دشت بلوک کوه گیلویه از قریۀ لوادر برخاسته است. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نام موضعی به مازندران. (سفرنامۀ رابینو بخش انگلیسی ص 114 و 131)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
دهی جزء دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک، واقع در23هزارگزی جنوب باختری آستانه و 23هزارگزی راه عمومی. دامنه و سردسیر. دارای 283 تن سکنه. آب آن از رود خانه تمرخان. محصول آنجا غلات، بنشن و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ دَ)
دهی جزء دهستان سربند پائین بخش سربند شهرستان اراک، واقع در بیست هزارگزی جنوب باختری آستانه و 18هزارگزی راه عمومی. دامنه و سردسیر. دارای 849 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن و مختصر پنبه. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
((لُ دِ))
ماشینی دارای بیل بزرگ و گود برای برداشتن موادی مثل برف یا خاک و ریختن آن ها در جای دیگر، خاک بردار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
نام قلعه ای قدیمی که در کتب تاریخی از آن یاد شده استدر منابع
فرهنگ گویش مازندرانی