جدول جو
جدول جو

معنی لوابن - جستجوی لغت در جدول جو

لوابن
(لَ بِ)
جمع واژۀ لابنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ)
خداوند بسیارشیر. ج، لابنون. (منتهی الارب) : رجل ٌ لابن، ای ذولبن. (مهذب الاسماء) ، شیرخوراننده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(کَلْبَ)
بند زدن چینی و جز آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلوا و کلوابند شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
احد. یکی. گویند ما فی الدار وابن (ای احد) ، کسی نیست در سرای. در خانه کسی نیست. وکذا ما فی الدار وابر. (تاج العروس) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). در مقام نبودن کسی در جایی ذکر شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
جائی است در شعر ابی دواد:
ببطن لوان او قرن الذهاب.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
لو، نام رودی کوچک به فرانسه که منتارژی را سیراب کند و به رود سن ریزد و 60هزار گز درازا دارد
لغت نامه دهخدا
(لَوْ وا)
تشنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
پدر زنان یعقوب و خال او. رجوع به لابان شود:
چنان دان که آن لابن نیک فال
که یعقوب را بود شایسته خال.
شمسی (یوسف و زلیخا).
بر لابن نیک پی شو یکی
همی باش نزدیک او اندکی.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا
(تَ نِ)
چینی بند زن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلوا و کلوایی شود
لغت نامه دهخدا
(لَ بُ)
درخت بادام. بادام بن
لغت نامه دهخدا
(زُ)
شارل. خطیب فرانسوی، مولد ارلئان (1827-1912 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(لَ قِ)
پائین شکم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ رَ)
لوب، لواب، تشنه شدن، (تاج المصادر)، گرد گشتن تشنه حوالی آب بی آنکه برسد آن را، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
نام کرسی بخش در (ماین) از ولایت لادان به فرانسه. دارای 44 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
تصویری از لواقن
تصویر لواقن
پایین شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لابن
تصویر لابن
شیر دار، شیر خوراننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوزبن
تصویر لوزبن
درخت بادام بادام بن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواب
تصویر لواب
تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
ته دیگ، زیر تپه
فرهنگ گویش مازندرانی