- لواب
- تشنگی
معنی لواب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاسخ
دربان دربان نگهبان در سرای
چهار پایان، حیوانات بارکش
برگشتگی
مزد، پاداش، جزاء کار خوب
پاسخ
توبه کننده
حالت آسایش و راحتی
توبه پذیرنده
جمع شابه، زنان جوان
بسیار بازیگر، بازیکن
نوعی نان بسیار نازک
آمیزش جنسی مرد با پسر
آب تیرۀ آمیخته با لای و لجن
مقابل خطا، راست و درست، حق، لایق، سزاوار
زمینی که در آن آب بایستد و علف و نی بروید
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
بازگشت کننده از گناه، توبه کننده، بخشایندۀ گناه، ارزانی دارندۀ توبه، توبه پذیرنده، از صفات باری تعالی
آب دهن، بزاق
هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد
مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی می دهند
روکش شیشه ای نیمه مذاب بر لایه ای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنش های شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار می رود
آهار
لعاب دادن: پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد
مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی می دهند
روکش شیشه ای نیمه مذاب بر لایه ای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنش های شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار می رود
آهار
لعاب دادن: پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
برگزیده و خالص از هر چیز، لب، مغز چیزی مانند مغز بادام، گردو و امثال آن ها، عقل
مقابل سؤال، پاسخ،
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
راست، درست، مصلحت، ضد خطا
خشت پز آگور پز کوره پز
جای پست و نشیب، خانه چشم
ناب برگزیده خالص و برگزیده از چیزی نفیس: باز باش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب. (مولوی لغ)
آب دهن که روان باشد بسیار بازیگر
درخت ارس سرو کوهی، جمع لزب، اندک ها
تیر هیچکاره، پر زرد
جمع لصب، تنگه ها خرد شکاف ها
جایی که در آن آب ایستاده ودر وی علف و نی بروید باتلاق، آب آلوده و کثیف مانند آب کشتارگاه و غیره
جمع لاهب، آتش های فراوان جمع لاهب و لاهبه آتشهای شغله زن
ملامت کننده
خاییدنی جویدنی