جدول جو
جدول جو

معنی لهمون - جستجوی لغت در جدول جو

لهمون
(لِ هََ مْ مو)
جمع واژۀ لهم ّ. (منتهی الارب). رجوع به لهم ّ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیمون
تصویر لیمون
لیمو، میوه ای از جنس مرکبات که دو نوع ترش و شیرین دارد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
مرادف فلان است چنانکه گویند فلان و بهمون. (آنندراج). رجوع به بهمان شود، خوب و حسین. (منتهی الارب) (آنندراج). خوب. (ناظم الاطباء) (غیاث) (از اقرب الموارد) :
مر کراهت در دل مرد بهی
چون درآید زآفتی نبود تهی.
مولوی.
، زیبا. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
- بهی پیکر، خوب روی و خوب صورت ونیکوشکل و خوش اندام. (ناظم الاطباء) :
بدو گفت شخصی بهی پیکری
گمانم چنانست کاسکندری.
نظامی.
- بهی پیکری:
چو آن هر سه پیکر بدان دلبری
که برد از دو پیکر بهی پیکری.
نظامی.
- بهی رو، خوش رو. خوب رو:
طبیب بهی روی با آب و رنگ
ز حلم خدا نوشدارو بچنگ.
نظامی.
- بهی طلعت، آنکه طلعت و روی زیبا دارد:
ملک زاده ای بود در شهر مرو
بهی طلعتی چون خرامنده سرو.
نظامی
لغت نامه دهخدا
معرب لیمو، ثمری معروف، لیمو، و فیه بادزهریه تقاوم بها السموم کلها کثیرهالمنافع، (منتهی الارب)، ضریر انطاکی آرد: الاصلی منه هو المستدیر الصغیر المصفرعند استوائه الرقیق القشر و غیره مرکب، اما علی الاترج و هو الاستیوب المعروف بمصر بالحماض الشعیری او علی النارنج و هو الموسوم بالمراکبی و اجوده الاصلی المستدیر المشتمل علی خطوط ممایلی اصله تنتهی الی نقطه و هو مرکب القوی فقشره حار یابس فی الثالثه و بزره فی الثانیه او الاولی و حماضه بارد فی الثانیه بجملته یطفی ٔ اللهیب و الصداع و العطش و القی ٔ و الغثیان و فساد الغذاء و ما یحدث من الحارین و یقاوم السموم کلها خصوصاً بعد التنقیه و یفتح الشاهیه و یعدل الخلط و یکسر سورهالتخم و فسادالاغذیه اکلاً و قشره اشد مقاومه للسموم و بزره اعظم حتی قیل انه یبلغ رتبه الاترج و القول بانه یقطع النسل شیاع عامی و کل ماخف قشره وکان نقیاً من الاغشیه حل المغص و الریاح حتی الایلاوس و ان جفف بجملته و سحق مع وزنه من السکر، و استعمل ازال البخار و الدوخه و فتح السدد و فی بزره تفریح عظیم و حماضه یجلو الکلف و البهق و النمش و الحکه خصوصاً بالقلی و الشیرج و ان جمع ورقه و زهره و قشره فی معجون عادل الیاقوت فی تفریحه و هو خیر من الخل للمرضی و ماؤه یحل الجواهر اذا جعلت فیه و ان حل فیه الودع و اضیف الیه النوشادر جلاالبهق و حیاو اذا اخذ مملو حاقوی المعده و ازال ما فیها من الوخم و هو یهیج السعال و یضعف العصب و القوی و یضر المبرودین، و یصلحه العسل و او السکر و شربه بزره الی ثلاثه و قشره اربعه و مائه و ثمانیه عشر و من خواصه: ازاله الزکام شماً و ان الصغیر منه اذا دلکت به الانثیان فی الحمام قبل البلوغ منعالشیب، (تذکرۀ ضریر انطاکی ص 293)،
- لیمون بوصفیر، نام نارنج است در تداول عامۀ عرب کنونی، (المنجد)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان شهریاری بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 6000گزی شمال باختری ساری، دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی، دارای 200 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا برنج، پنبه و صیفی، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و بنای امامزادۀ آن باستانی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ناقۀ بسیارشیر. اشتر بسیارشیر، زخم فراخ و فی بعض النسخ، و الخرج الواسع، یعنی خرجین فراخ، شرم زن، ابر بزرگ قطره، عدد بسیار، لشکر گران، مرد بسیار خیر و نیکوئی. (منتهی الارب). ج، لهامیم
لغت نامه دهخدا
به هندی جاورس است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
سنسکریت تازی شده لیمو از گیاهان فرانسوی فرش در گیلان و مازندران به گونه ای از ماسه ریز گفته می شود در بندر های پارس چیت می گویند یا لیمون اضالیا برنطی. یکی از گونه های لیموترش است. یا لیمون اضالیا مالح. گونه ای لیموترش که به لیموی ایتالیایی نیز موسوم است. یا لیمون بلدی. لیموترش. یا لیمون حلو. لیمو شیرین، یا لیمون مالح. لیمو ترش
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
مهمان
فرهنگ گویش مازندرانی
انبان، همیان، کیسه ی چرمی، همان
فرهنگ گویش مازندرانی