جدول جو
جدول جو

معنی لهاووری - جستجوی لغت در جدول جو

لهاووری
(لَوو)
منسوب به لهاوور. لاهوری:
چه خوش گفتا لهاووری به طوسی
که مرگ خر بود سگ را عروسی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هادوری
تصویر هادوری
گدای سمج که با اصرار چیزی می خواهد، برای مثال معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - هادوری)، مردم بی سر و پا و فرومایه
فرهنگ فارسی عمید
(لَ وَ / لَ وو)
منسوب به لهاورو. از مردم لاهور. لاهوری
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام شهری به هندوستان. لاهور. لاوهور. لهاوور. لوهر. لاهاور. لوهور. رجوع به هر یک از این کلمات در ردیف خود شود: و تمامت ولایت مولتان و لوهاوور را غارت و کشش کرد. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
کیفیت و حالت شاوور، شاووری بمعنی حیله گری است، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
امام الدین صاحب تصریح در شرح تشریح الافلاک بهاءالدین العاملی، (معجم المطبوعات ج 2)
لغت نامه دهخدا
نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت، (برهان)، نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند، حکیم سنایی گفته:
دعوی ّ ده کنند ولیکن چو بنگری
هادوریان کوی و گدایان برزنند،
اثیر اخسیکتی گفته:
معیشتی نه که با عزت و قناعت آن
بهر دری نروم چون گدای هادوری،
(انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (فرهنگ جهانگیری) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(لَ وَ / لَ وو)
لهانور. نام شهر لاهور. (برهان). لاهور. لوهاور. لوهر. لاوهور. لوهور. و رجوع به این مدخل ها در ردیف خود شود:
ندیمی خاص بودش نام شاپور
جهان گشته ز مغرب تا لهاور.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام طایفه ای از طوایف فارسی. اینان مردمان وحشی وکوه نشینند. مسکن آنها در کوهستان شرقی ناحیۀ جهانگیریۀ لارستان و معیشت آنها از شکار کوه و بزداری است و بزهای آن طایفه مانند بزهای فرامرزی و کرزاد در سال سه بار کهره (بره) بیاورد. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لهاوری
تصویر لهاوری
منسوب به بهاور اهل لاهور لاهوری
فرهنگ لغت هوشیار
آرامی گدا گدای پرور فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند: (معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هادوری
تصویر هادوری
گدای دوره گرد سمج
فرهنگ فارسی معین