الکاتب. شاعری است. قال فی عبدالله بن الاهتم و سالۀ فحرمه: و ما بنوالاهتم الا کالرحم لا شی ٔ الا انهم لحم و دم جأت به جذام من ارض العجم اهتم سلاح علی ظهرالقدم. (عقدالفرید ج 7 ص 144)
الکاتب. شاعری است. قال فی عبدالله بن الاهتم و سالۀ فحرمه: و ما بنوالاهتم الا کالرحم لا شی ٔ الا انهم لحم و دم جأت به جذام من ارض العجم اهتم سلاح علی ظهرالقدم. (عقدالفرید ج 7 ص 144)
دهی از دهستان بیشه سر بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری شاهی و سه هزارگزی جنوب راه شوسۀ شاهی به ساری. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 190 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و چشمه. محصول آن برنج، غلات، مختصر کنف، ابریشم و نیشکر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان بافتن چادرشب و کرباس و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از دهستان بیشه سر بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری شاهی و سه هزارگزی جنوب راه شوسۀ شاهی به ساری. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی. دارای 190 تن سکنه. آب آن از رود خانه محلی و چشمه. محصول آن برنج، غلات، مختصر کنف، ابریشم و نیشکر. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان بافتن چادرشب و کرباس و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لقب بنی تیم الله بن ثعلبه. (منتهی الارب). جریر گوید: کانک لم تشهد لقیطا و حاجباً و عمرو بن عمرو اذدعا بال دارم و یوم الصفا کنتم عبیداً لعامر و بالحزن اصبحتم عبیداللهازم. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 11، 44 و صص 47-50 شود
لقب بنی تیم الله بن ثعلبه. (منتهی الارب). جریر گوید: کانک لم تشهد لقیطا و حاجباً و عمرو بن عمرو اذدعا بال دارم و یوم الصفا کنتم عبیداً لعامر و بالحزن ِ اصبحتم عبیداللهازم. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 11، 44 و صص 47-50 شود
هر چیز بد و زشت و نازیبا و دون را گویند. (جهانگیری). هر چیز زبون و زشت و نازیبا و دون و بد را گویند. (برهان) : شعر ژاژیدن لهاشم توست علک خائیدن لهاشم خر. سوزنی. تو نیستی از جمع کریمان نفایه من نیز نه از قوم حکیمان لهاشم تو صدر کریمانی و من صدر حکیمان از حکمت من بر کرم توست تحکم. سوزنی (درقافیۀ تبسم و انجم و قلزم و قم). بر ناتوان کرم کن و این قصه را بخوان هرچند خط مزور و کاغذ لهاشم است. خاقانی. جهانی ز جود تو هستند خرم قرین تکلف غریق تنعم گر از خرده بینان بخرد نباشم نباشم هم از ابلهان لهاشم. نزاری
هر چیز بد و زشت و نازیبا و دون را گویند. (جهانگیری). هر چیز زبون و زشت و نازیبا و دون و بد را گویند. (برهان) : شعر ژاژیدن لهاشم توست علک خائیدن لهاشم خر. سوزنی. تو نیستی از جمع کریمان نفایه من نیز نه از قوم حکیمان لهاشم تو صدر کریمانی و من صدر حکیمان از حکمت من بر کرم توست تحکم. سوزنی (درقافیۀ تبسم و انجم و قلزم و قم). بر ناتوان کرم کن و این قصه را بخوان هرچند خط مزور و کاغذ لهاشم است. خاقانی. جهانی ز جود تو هستند خرم قرین تکلف غریق تنعم گر از خرده بینان بخرد نباشم نباشم هم از ابلهان لهاشم. نزاری