جدول جو
جدول جو

معنی لنگانی - جستجوی لغت در جدول جو

لنگانی
(لَ)
حالت و صفت لنگان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لنگان
تصویر لنگان
لنگنده، در حال لنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
منسوب به زنگان. زنجانی: تا آن سخن بر تو وبال نگردد چنانکه بر آن علوی زنگانی شد. (منتخب قابوسنامه ص 52)
لغت نامه دهخدا
(لُمْ)
منسوب به لنبان، محلتی از اصفهان. منسوب به باب لنبان که محلۀ بزرگی است در اصفهان. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(لُمْ)
رفیع الدین. از شعرای مشهور اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ایران و اهل قریۀ لنبان نزدیک اصفهان است. او را دیوانی است مرتب. این دو بیت از قصیده ای که در مدح فخرالدین زید بن حسن الحسینی سرود، نقل میشود:
جانا حدیث عشق ندانی کجا رسد
هرگز بود که دولت وصلت مرا رسد
من خود کیم که دولت وصلت طمع کنم
اینم نه بس که دوری هجرت به ما رسد.
(قاموس الاعلام ترکی).
رجوع به رفیع الدین شود
لغت نامه دهخدا
(خُ نَ / نِ بَ تَ)
متعدی لنگیدن. رجوع به لنگیدن شود: خود را لنگانیدن. الارهاص، لنگانیدن ستور. (مجمل اللغه) (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
لنگنده، در حال لنگیدن. شلان. لنگان رفتن. عرجان. تعارج. قزلان. لنگ لنگان رفتن: ختع، لنگان رفتن کفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پنگانی
تصویر پنگانی
منسوب به پنگان یا چرخ پنگانی. آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره لگنیها که علفی است و دارای برگهای مستقابل و منظم می باشند لوگانی. یالگانی ها. تیره ای از گیاهان دو لپه یی پیوسته جدا گلبرگ که مخصوص نواحی آسیا و افیقا و آمریکا و استرالیا است. این تیره دارای برخی گونه ها علفی و برخی گونه های درختچه یی راست یا بالا رونده می باشد، سر دسته گیاهان این تیره کلوچه و پاپینه می باشد لوگانی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره لگنیها که علفی است و دارای برگهای مستقابل و منظم می باشند لوگانی. یالگانی ها. تیره ای از گیاهان دو لپه یی پیوسته جدا گلبرگ که مخصوص نواحی آسیا و افیقا و آمریکا و استرالیا است. این تیره دارای برخی گونه ها علفی و برخی گونه های درختچه یی راست یا بالا رونده می باشد، سر دسته گیاهان این تیره کلوچه و پاپینه می باشد لوگانی
فرهنگ لغت هوشیار
لنگنده، درحال لنگیدن: و بسیار خلق پیش او (عیسی) گرد شدند چیزی لنگان و چیزی پیسان وبعضی لال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنگانیدن
تصویر لنگانیدن
بلنگیدن واداشتن بحرکتی لنگان واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
محبوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
عاجزٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
Lamely, Stumbling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
faiblement, trébuchant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
aksayarak, tökezleyen
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
mancando, cambaleante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
lahm, taumelnd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
لنگڑاتے ہوئے , لڑکھڑاتا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
খুঁড়িয়ে , পছন্দের
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
อย่างไม่มั่นคง , เดินเซ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
kwa kuchechemea, akikwama
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
хромая , спотыкающийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
кульгаво , спотикаючийся
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
瘸着 , 摇晃的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
בצליעה , מת stumbling
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
절뚝거리며 , 비틀거리는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
dengan pincang, terhuyung-huyung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
लंगड़ाते हुए , लड़खड़ाने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
zoppicando, barcollante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
kulawo, potykający się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
débilmente, tambaleante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
mank, struikelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لنگان
تصویر لنگان
弱々しく , よろめく
دیکشنری فارسی به ژاپنی