جدول جو
جدول جو

معنی لندن - جستجوی لغت در جدول جو

لندن
(لَ دِ)
پایتخت انگلستان کنار رود تایمز، بزرگترین شهر و مرکز تجاری اروپا و دارای 4میلیون و 400هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بندن
تصویر بندن
(پسرانه)
بلندی روی کوه (نگارش کردی: بهندهن)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لادن
تصویر لادن
(دخترانه)
گل زینتی به رنگ زرد قرمز یا نارنجی (اسم لاتینی)، معرب از یونانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چندن
تصویر چندن
صندل، چندل، درختچه ای با برگ های نوک تیز گل های سفید خوشه ای کوچک و ریشه های تارمانند که چوب خوش بوی این درخت که برای ساختن اشیای چوبی گران قیمت به کار می رود و در طب و عطرسازی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کندن
تصویر کندن
بیرون آوردن خاک و ایجاد گودال، حفر کردن مثلاً زمین را کند
جدا کردن چیزی از چیز دیگر مثلاً چسب را از روی شیشه کند
درآوردن لباس مثلاً جورابش را کند
ایجاد کردن نقش و نگار یا نوشته بر سنگ یا چوب یا فلز، حکاکی کردن مثلاً نام او را پایین مجمسه کنده بودند
کنایه از جدا شدن از فردی که قبلا مورد علاقه بوده، ترک کردن
خراب و ویران کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لادن
تصویر لادن
گلی زینتی به رنگ های زرد، قرمز و نارنجی با بوته ای کوتاه، بالارونده و برگ های درشت گرد
لادن سیبی: در علم زیست شناسی یک قسم لادن که ریشه اش دارای غده هایی شبیه سیب زمینی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاندن
تصویر لاندن
افشاندن، تکانیدن، تکان دادن درخت که میوه های آن بریزد، گلاندنبرای مثال با دفتر اشعار برخواجه شدم دی / من شعر همی خواندم و او ریش همی لاند (طیان - شاعران بی دیوان - ۳۱۳)
فرهنگ فارسی عمید
(مَ شُ دَ)
بمعنی تکانیدن و افشاندن قالی و دامن و امثال آن باشد. (برهان). تکانیدن و افشاندن قالین و دامن و امثال آن باشد. (آنندراج). تکانیدن و افشاندن فرش و خالی (قالی) و دامن و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پسوند تعدیه فعل لازم و آن باخر ریشه دستوری (دوم شخص مفرد امر حاضر) پیوندد: خند - اندن جه - اندن دو - اندن، در صورتیکه باخر مفرد امر حاضر از فعل متعدی پیوندد دال بر وادار کردن کسی است بعملی: خور - اندن پوش - اندن کش - اندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دندن
تصویر دندن
گیاه خشک گیاه سیاه شده، درخت خشک
فرهنگ لغت هوشیار
گوش دادن با دقت درک کردن صوت بوسیله سامعه. توضیح در اصل فرق شنیدن با گوش دادن در اصل فرق دارد. شنیدن گوش دادنست بادقت: چون فریب زبان او دیدم گوش کردم و لیک نشنیدم. (نظامی هفت پیکر 176) ولی امروزه به معنی شنیدن به کار می رود، درک کردن بوی چیزی استشمام کردن بوییدن، اطاعت کردن فرمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کندن
تصویر کندن
حفر کردن زمین و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گندن
تصویر گندن
پوسیده و گنده شدن و بوی بد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه از دیر باز در نوشته ها و سروده های آمده خاقانی گوید: آهوی مشک نیست چه چاره ز گاو و بز کز هر دو برگ عنبر و لادن بر آورم در تازی نیز واژگان لادن و لاذن آمده به این گل در لاتینی} لادانوم {گویند در پارسی به این گیاه و هم چنین ژد (صمغ) آن لاد می گو یند و به لادن عنبری دار بوی کسائی این دو واژه را در این چامه آورده است: از عبیر و عنبر و از مشک و لاد و داربوی در سرا بستان خویش اندر خزان میدار بوی نام صمغی است خوشبوی که از گیاه عشقه حاصل میشود و قاعده آور است. بهمین جهت در طب قدیم آنرا در زیر دامن زنی که قاعده اش بند آمده بود دود میکردند زیرا بخارات حاصل از آن نیز همین خاصیت را دارند. منظور از لادنی که در کتب قدیم و اشعار شعرا بعنوان صمغ خوشبوی آورده شده همین لادن است لاذنه لاذن: نریزد از درخت ارس کافور نخیزد از میان لاد لادن، (منوچهری. د. چا. 66: 2)، نام صمغی که بویی مطبوع دارد و از گیاه قستوس حاصل میشود. بهمین جهت گاهی گیاه قستوس را هم بنام لادن و یا شجره اللادن خوانند. غالبا صمغ قستوس را لادن عنبری مینامند، از گونه ای کاج بنام پیسه اکسلسا صمغی خوشبوی حاصل میگردد که لادن نامیده میشود، گیاهی از تیره شمعدانی ها که دارای ساقه پیچنده است. برگهایش نسبه پهن و گلهایش رنگ نارنجی خاصی دارند. انساج این گیاه بویی تند ومطبوع شبیه بوی تره تیزک دارند. اصل این گیاه از آمریکای جنوبی خصوصا کشور پرو میباشد و از آنجا به نقاط دیگر برده شده است در آمریکای جنوبی بشکل یک گیاه پایا میزید ولی در کشورهای دیگر از جمله ایران گیاه یکساله زینتی بشمار میرود. در حدود 30 گونه از این گیاه شناخته شده است گل لادن ابوخنجر طرطور الباشا. عنبر عسلی، جنسی باشد از معجونات و عطریات خوشبوی
فرهنگ لغت هوشیار
حرکت دادن جنبانیدن تکان دادن: بهر آن کس که یک دو بیت بخواند ژاژ خایید و دم و ریش بلاند. (سنائی لغ) جنباندن، حرکت دادن، افشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنده
تصویر لنده
لندش غرغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لندش
تصویر لندش
عمل لندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لندنی
تصویر لندنی
منسوب به لندن: از مردم لندن، ساخته لندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاندن
تصویر لاندن
((دَ))
جنباندن، تکان دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چندن
تصویر چندن
((چَ دَ))
نوعی کفش بنددار تابستانی، صندل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لادن
تصویر لادن
((دَ))
نوعی گل، دارای ساقه نازک و خزنده وبرگ های گرد و گل های نارنجی رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کندن
تصویر کندن
((کَ دَ))
حفر کردن، جدا کردن، کشیدن و از بیخ برآوردن، جدا کردن چیزی که متصل به چیز دیگر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کندن
تصویر کندن
حفر کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کندن
تصویر کندن
Uproot, Dig, Strip
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کندن
تصویر کندن
creuser, dépouiller, déraciner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کندن
تصویر کندن
cavar, despir, arrancar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کندن
تصویر کندن
graben, entkleiden, entwurzeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کندن
تصویر کندن
kopać, zdzierać, wykorzenić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کندن
تصویر کندن
копать , снимать , выкорчевывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کندن
تصویر کندن
копати , знімати , викорчовувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کندن
تصویر کندن
cavar, despojar, desarraigar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کندن
تصویر کندن
scavare, spogliare, sradicare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کندن
تصویر کندن
graven, uitkleden, uitroeien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کندن
تصویر کندن
खोदना , उतारना , उखाड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کندن
تصویر کندن
menggali, menanggalkan, mencabut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی