شترماده ای که در فربهی وی شک باشد. ج، لمس. (منتهی الارب). آن اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه. (مهذب الاسماء) ، پسرخوانده، آنکه در گوهر و حسب وی عیبی باشد. (منتهی الارب)
شترماده ای که در فربهی وی شک باشد. ج، لُمس. (منتهی الارب). آن اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه. (مهذب الاسماء) ، پسرخوانده، آنکه در گوهر و حسب وی عیبی باشد. (منتهی الارب)
چربی با بوی عرق که در سر پیدا شود. (یادداشت مؤلف). دسومه سهکه تظهر فی الرأس. (بحر الجواهر). در تحفۀ حکیم مؤمن ذیل ’نموس’ جمع نمس که ’حیوانی است به قدر شغال... و سر او کم موی و بسیار چرب و مظنۀ آن می شود که تدهیم کرده باشند’ آرد: ’و نموسه که علتی است در سر بنابر شرکت این صفت مسمی به این اسم است’
چربی با بوی عرق که در سر پیدا شود. (یادداشت مؤلف). دسومه سهکه تظهر فی الرأس. (بحر الجواهر). در تحفۀ حکیم مؤمن ذیل ’نموس’ جمع نمس که ’حیوانی است به قدر شغال... و سر او کم موی و بسیار چرب و مظنۀ آن می شود که تدهیم کرده باشند’ آرد: ’و نموسه که علتی است در سر بنابر شرکت این صفت مسمی به این اسم است’