جدول جو
جدول جو

معنی لملوم - جستجوی لغت در جدول جو

لملوم
(لَ)
گروه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لملوم
خلی دیوانگی کم، گناه کوچک، نزدیک شدن به گناه
تصویری از لملوم
تصویر لملوم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ملوم
تصویر ملوم
ملامت شده، سرزنش شده، نکوهیده
فرهنگ فارسی عمید
(لَ لَ)
گرد و فراهم آمدۀ بسیار. یقال: حی ٌ لملم و جیش ٌ لملم، ای کثیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نکوهیده. ملیم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملامت کرده شده. (آنندراج) (غیاث) : و لاتجعل یدک مغلوله اًلی عنقک و لاتبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً. (قرآن 31/17). تا دامن قیامت گویند ابله مردی بود محمد زکریا که به اختیار در کشتی نشست تا غرق شد و از جملۀ ملومان باشم نه از جملۀ معذوران. (چهارمقاله چ معین ص 115).
پیش دست و دلت چهل سال است
که ابر و دریا معاتب اند و ملوم.
انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 347).
در دنیا و عقبی ملوم و معاقب و مذموم و مخاطب گردد. (سندبادنامه ص 160). اگر من به استقلال نفس خویش خواهم که انتقام کشم... به نزدیک عقلا ملوم و معاتب شوم. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 206). پادشاه را خرج از کیسۀ مظلومان نباید کردن و ملوم و مذموم در افواه خلق افتادن. (مرزبان نامه ایضاً ص 292). قومی گفتند شعر شعاری مذموم است و شاعر در همه اوقات به همه ملوم. (لباب الالباب چ نفیسی ص 12). امیر نوروز... به سبب آنکه با ولی نعمت خود یاغی شد، مذموم زبانهای خاص و عام و ملوم لسانهای کرام و لئام گشت. (تاریخ غازان ص 44). می خواهی در دنیا ملوم و مذموم و به آخرت مأخوذ و معاتب گردم. (تاریخ غازان ص 73)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
ملامت کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملوم
تصویر ملوم
((مَ))
نکوهش شده، سرزنش شده
فرهنگ فارسی معین