- لمسی (لَ)
قابلیت ارتجاع. حالت و چگونگی آنچه خم و راست تواند شد بی شکستن، فالج
معنی لمسی - جستجوی لغت در جدول جو
- لمسی
بسودنی بر ماسیدنی
- لمسی
يلمس
- لمسی
Tactual
- لمسی
tactile
- لمسی
tattile
- لمسی
táctil
- لمسی
taktil
- لمسی
dotykowy
- لمسی
осязательный
- لمسی
тактильний
- لمسی
tactiel
- لمسی
táctil
- لمسی
स्पर्शीय
- لمسی
taktil
- لمسی
لمسی، منافذ
- لمسی
لمسی
- لمسی
স্পর্শকাতর
- لمسی
สัมผัส
- لمسی
wa kugusa
- لمسی
触覚的
- لمسی
触觉的
- لمسی
מגעי
- لمسی
촉각의
- لمسی
dokunsal
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(حِ مِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان تیرچایی بخش ترکمان شهرستان میانه. کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 708 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، نخود، عدس و بزرک است و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
فرانسوی کلافه آنکه عادت به لاس زدن دارد آنکه از ملاعبه خوشش آید: نبرد خاک از براش خبر لاسی و شیویی واهل ددر. (دهخدا. مجموعه اشعار. 68)
