جدول جو
جدول جو

معنی للکام - جستجوی لغت در جدول جو

للکام
(لَ)
نام دهی جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن، واقع در شش هزارگزی جنوب خاوری فومن و سه هزارگزی جنوب راه فرعی فومن به شفت. جلگه، معتدل مرطوب و دارای 453 تن سکنه. آب آن از پیش رودبار و گشت رودخان و استخر محلی. محصول آنجا برنج، ابریشم و توتون سیگار. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لکام
تصویر لکام
بی ادب، بی شرم، بی حیا، امرد قوی جثه
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان میداود (سرگچ)، بخش جانکی گرمسیر، شهرستان اهواز، واقع در بیست هزارگزی خاوری باغ ملک، دارای 200 تن سکنه شیعه و فارسی زبان از طایفۀ ممینی، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه مال رو و محصول غلات و برنج و انجیر و بلوط، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی جزء دهستان دهشال بخش آستانه شهرستان لاهیجان، واقع در پانزده هزارگزی شمال خاوری آستانه و سه هزارگزی شمال دهشال. جلگه معتدل. مرطوب و مالاریائی. دارای 766 تن سکنه شیعه. گیلکی و فارسی زبان. آب آن از نهر لسکو کلایه از سفیدرود و استخر محلی. محصول برنج و کنف و ابریشم و ماهی. شغل اهالی زراعت و صید. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
قسمی کفش. لالکا: چاچله، نام للکای دیلمان است. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
بی ادب و بی شرم و بی حیا. (برهان). امرد قوی جثۀ بی حیا. (آنندراج) :
هرچند که گنگیم و کلوکیم و لکامیم
تن داده و دل بستۀ آن دول غلامیم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(لَکْ کا)
خف ﱡ لکّام، سپل شتر سخت که سنگ شکند. (منتهی الارب) ، آکنده به گوشت. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ل)
جبل اللکام، نام کوهی است که در محاذی حمات شیزر و افامیه و شمال آن کشیده شده است تابه صهیون و منتهی شود به انطاکیه و بعضی گویند کوهی است در ملک شام. (از برهان). نام کوهی است به شام که ثغر ملطیه بدین سوی آن است. (حدود العالم). کوهی است به شام در برابر حماه شیزر و افامیه گذر آن به جانب شمال به سوی صهیون و شغر و بکاس تا انطاکیه. (منتهی الارب) (تاج العروس). کوهی مشرف بر انطاکیه. و بلادابن لیون و مصیصه و طرسوس و این ثغور و ذکر آن در لبنان آمده است و غالباً عباد و ابدال در آن مقام میگرفته اند. (از معجم البلدان). و رجوع به لبنان شود. حمداﷲ مستوفی در ذکر جبال البرز آرد:... و چون به شمشاط و ملطیه رسد قالیقلا خوانند و چون به انطاکیه و مصیصه رسد لکام گویند و آنجا فارق است میان شام و روم و چون به میان حمص و دمشق رسد لبنان خوانند... (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ ثالثه ص 192). اما کوهها که از آن دلیل قبله گرفته اند کوه لکام است به شام و کوه راهون به سراندیب. (مجمل التواریخ ص 466).
به حق جودی و لبنان و بوقبیس و لکام
به قدر خانه معمور و مسجد اقصی.
روزبهان
لغت نامه دهخدا
تصویری از لکام
تصویر لکام
بی ادب و بیشرم و بی حیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از للکا
تصویر للکا
قسمی کفش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکام
تصویر لکام
((لُ))
بی ادب، بی حیا، بی شرم
فرهنگ فارسی معین