جدول جو
جدول جو

معنی لقیمیه - جستجوی لغت در جدول جو

لقیمیه
(لُ قَ می یَ)
حنطهٌ لقیمیه، گندم بزرگ سریه، گندم منسوب به لقیم که دهی است در طایف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیمیا
تصویر لیمیا
از علوم خفیه، علم طلسمات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیمیه
تصویر مشیمیه
لایۀ نازک تیره رنگی دارای عروق خونی که داخل حفره چشم قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ مَ)
دیدار کردن. (منتهی الارب). لقی . رجوع به لقی شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
اقلیمیا و آن خلطی و دردی که بعد از گداختن طلا و نقره در خلاص میماند و سوختۀ فلزات دیگر را نیز گویند و بعضی ریزۀ زر و سیم را نیز گفته اند. (آنندراج). رجوع به اقلیمیا شود
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ یَ)
مصغر قلنسوه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ سَ دَ)
دائمیه. اتصال و مداومت و همیشگی و ازلیت و استمرار و بقا. (از فرهنگ نظام). دائمیه. رجوع به دائمیه شود
لغت نامه دهخدا
(رَ می یَ)
دهی از دهستان شاخه و بنه بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنۀ آن 168 تن. آب آن از چاه. محصولات عمده آن غلات. ساکنان آنجا از طایفۀ کعبی و شادگانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لُ می یَ)
تأنیث لزومی، قضیۀ شرطیۀ متصلۀ لزومیه. رجوع به قضیه شود. جرجانی در تعریفات گوید: ماحکم فیها بصدق قضیه علی تقدیر اخری لعلاقهبینهما موجبه لذلک. (تعریفات). اللزومیه الذهنیه، کونه بحیث یلزم من تصور المسمی فی الذهن تصوره فیه فیحقق الانتقال منه الیه کالزوجیه للاثنین. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا
(لَ یَ)
تیزی. دریافت و زودفهمی. لقانه. لقن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَیْ یَ)
از فرق غلات و مشبهۀ شیعه. از اصحاب زراره بن اعین می باشند و بهمین سبب زراریه هم نامیده می شوند. این فرقه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر را برای خدای تعالی حادث می دانستند و در باب امامت نیز از واقفه بودند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 253)
لغت نامه دهخدا
(وَ دی یَ)
نوعی از بزان. (منتهی الارب). نوعی از بزان درشت و به رنگ سرخ، و معروف تر رقیدیه است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ می یَ / یِ)
یکی از پرده های کرۀ چشم مهره داران است که بین دو پردۀ دیگر قرار دارد و شامل رگهای خونی و مواد رنگین است. (از فرهنگ اصطلاحات علمی). طبقۀ عروقی رنگ دانه داری است که پنج ششم خلفی کرۀچشم را می پوشاند و ادامۀ آن در جلوی چشم، عنبیه نام دارد. این طبقه بین صلبیه از خارج و شبکیه از داخل قرار دارد و مانع عبور پرتوهای نور است. (از فرهنگ پزشکی تألیف مرندی). پرده ای است عروقی که بافت اصلیش از نسج ملتحمه است و در زیر پردۀ صلبیه قرار گرفته و بنابراین دومین طبقۀ کرۀ چشم را می سازد. در طبقۀ مشیمیه عروق دموی زیاد قرار دارد که به هم پیوندشده و شبکۀ شعریۀ درهمی را تشکیل میدهند. سایر قسمتهای چشم از این عروق تغذیه می کنند... در دو سطح مشیمیه دانه های ریز سیاهرنگی موجود است و بهمین جهت چشم بمنزلۀ اطاق تاریکخانه ای می ماند. (از فرهنگ فارسی معین). پردۀ رگی که روی سطح درونی نیام جای گرفته و در همه جا کلفتی آن یکسان نمی باشد. در عقب که نازکتر است مشیمیه نامیده می شود. و این پرده که در واقع غذا دهنده چشم می باشد دارای دانه های کوچک سیاهرنگی (رنگ دانه) است که چشم را به تاریک خانه کوچکی شبیه می کند. (از بیماری های چشم و درمان آن، تألیف باستان). قسمتی است که کاملاً عروقی بوده و 13 خلفی کرۀ چشم را در فاصله بین صلبیه (در خارج) و شبکیه (در داخل) اشغال می نماید و حد قدامی آن 6 تا 7 میلیمتر تا قرنیه فاصله دارد. سطح خارجی آن قهوه ای رنگ و مجاور سطح داخلی صلبیه می باشد و از آن به آسانی مجزا می گردد و بین این دو پرده نسج سلولی بنام تیغۀ نازک قرار دارد و از آن عروق چشم از پرده ای به پردۀ دیگر عبور می نماید. سطح داخلی سیاهرنگ و مجاور شبکیه بوده ولی باآن چسبندگی ندارد و در قسمت خلفی مشیمیه سوراخی است که از آن عصب باصره می گذرد که مجاور سوراخ نظیرش درروی صلبیه می باشد و به آن چسبندگی دارد. در طرف جلو، مشیمیه با منطقۀ مژگانی یکی شده و به شکل خط مدوری است بنام دایرۀ دندانه دار که فاصله آن تا قرنیه 6 تا 7 میلیمتر است. (از کالبدشناسی انسانی ص 238).
- مشیمیۀ محیط جنین، کیسه ای که اطراف جنین را در انسان و حیوانات ذی فقار فرامی گیرد. این کیسه که بنام حفرۀ آمنیوتیک نیز موسوم است، جدارش دارای دو برگه است: برگۀ داخلی دارای اصل مزودرمی است، و برگۀ خارجی دارای اصل اکتودرمی است. کیسۀ آمنیوتیک. حفرۀ آتونی
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان بهمن شیر از بخش مرکزی شهرستان آبادان است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران، ج 6)
لغت نامه دهخدا
(یَ نی یَ)
مؤنث یقینی. رجوع به یقینی شود
لغت نامه دهخدا
(یَ دُ می یَ)
پیش پیش رفتگی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ می یَ)
نام یکی از شعب فرقۀ زیدیه است که منسوب اند به نعیم بن یمان، اینان عثمان و مخالفین علی بن ابی طالب را کافر می دانند و علی را بعد از پیغمبر افضل ناس می شناسند، اما مردم را در ترک بیعت علی گناهکار نمی نامند بلکه خطاکار می دانند. (از ریحانه الادب ج 3 ص 222)
لغت نامه دهخدا
(سُ حَ می یَ)
نام قریه ای است در طریق یمامه از نیاج، و گویند از نواحی یمامه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لُ ثَ می یَ)
جامه ای است شریف و ثمین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ زَ می یَ)
نام منزلی است از منازل حاج بعد از ثعلبیه. (از معجم البلدان یاقوت)
لغت نامه دهخدا
(تُ دُیْ یَ)
پیش رفتگی. اسم است تقدم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : مشی فلان الیقدمیه و التقدمیه و القدمیه، اذا تقدم فی المکارم و معالی الامور و التقدیر مشی المشیه المنسوبه الی قول الناس یقدم و تقدم. (الاساس از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(حَ قی قی یَ)
تأنیث حقیقی. مقابل مجازیه: قضیۀ شرطیۀ منفصلۀ حقیقیه. رجوع به قضیه شود
لغت نامه دهخدا
پیروان نعیم بن یمان که پس از پیامبر اسلام (ص) علی (ع) را برترین و داناترین مردم می دانستند و عثمان بن عفان و دشمنان علی (ع) را بیدین می نامیدند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقیمین
تصویر مقیمین
جمع مقیم، ماندگاران، نشینندگان
فرهنگ لغت هوشیار
سیا پردک پرده ایست عروقی که بافت اصلیش از نسج ملتحمه است و در زیر پرده صلیبه قرار گرفته و بنابراین دومین طبقه کره چشم را میسازد در طبقه مشیمیه عروق دموی زیاد قرار دارد که بهم پیوند شده و شبکه شعریه درهمی را تشکیل میدهند. سایر قسمتهای چشم از این عروق تغذیه میکنند و آن ضمنا موجب حفظ حرارت چشم نیز میشود. در دو سطح مشیمیه دانه های ریز سیاه رنگی موجود است. بهمین جهت چشم بمنزله اطاق تاریکی میماند. در اشخاص آلبینوس مشیمیه فاقد دانه های ریز سیاه رنگ است و بنابراین صورتی رنگ میباشد. بهمین جهت تصویر اشیا در چشم آنها وضع نیست پرده مشیمیه مشیمیه چشم. یا مشیمیه چشم. مشیمیه. یا مشیمیه خارجی جنین. کیسه ای که از خارج مشیمیه محیط جنین را فرا گرفته است. یامشیمیه محیط جنین. کیسه ای که اطراف جنین را در انسان و حیوانات ذی فقار فرا میگیرد. این کیسه که بنام حفره آمنیوتیک نیز موسوم است جدارش دارای دو برگه است: برگه داخلی دارای اصل مزودرمی است و برگه خارجی دارای اصل اکتودرمی است کیسه آمنیوتیک حفره آتونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریمیه
تصویر مریمیه
مریم نخودی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطینیه
تصویر لطینیه
لاتینی زبان فرنگی زبان رومی مونث لطینی، زبان لاتینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقانیه
تصویر لقانیه
زیرکی هوشیاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقیانه
تصویر لقیانه
دیدار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیمیا
تصویر قلیمیا
اقلیمیا بنگرید به اقلیمیا
فرهنگ لغت هوشیار
مونث حقیقی. یا قضیه حقیقیه. قضیه ایست که موضوع حکم و مصادیق آن اعم از مصادیق متقرر و متحق در عین باشد یعنی اعم از آنکه متحقق الوجود باشد یا متقدر الوجود. یا قضیه حقیقیه منفصله. قضیه ایست که حکم بتنافی در آن صدقا و کذبا باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلیمیه
تصویر اقلیمیه
اکیانی (عدم تمرکز)
فرهنگ لغت هوشیار
رقیمه (از تازی رقیم) : پارسا زن، نبشته نوشته نبشته، مراسله مرقومه جمع رقیمجات. یا رقیمه اول عرش، حرف الف
فرهنگ لغت هوشیار
بایستیک زبانزد فرزانی مونث لزومی. یا قضیه لزومیه . قضیه ایست که میان مقدم و تالی و شرط و مشروط آن لزوم و التزام عقلی باشد مقابل قضیه اتفاقیه
فرهنگ لغت هوشیار
((مَ یِّ))
پرده ای است عروقی که بافت اصلی اش از نسج ملتحمه است و در زیر پرده صلبیه قرار گرفته که دومین طبقه کره چشم را می سازد و شامل رگ های خونی و مواد رنگین است
فرهنگ فارسی معین