جدول جو
جدول جو

معنی لقائی - جستجوی لغت در جدول جو

لقائی
(لِ)
ملا لقائی، از خراسان است اما اکثر اوقات در ماوراءالنهر گذرانیده و همیشه در نظر سلاطین معزّز و مکرم بوده. در شعر و معما خوب است. این مطلع از اوست:
ز هر طرف کفنم (؟) زرد و زعفران کرده
بهار عمر من است این چنین خزان کرده.
(مجالس النفائس ص 155)
(ملا...، از محفوظۀ سمرقند است. طبع نازک دارد. این مطلع از اوست:
رخ نمودی و مرا بی سر و سامان کردی
آفرین بادعجب کار نمایان کردی.
(مجالس النفائس ص 146)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَقْ قا)
عمل سقّاء:
قربه ای پر کن ز تسنیم خمیر
روح را با آن به سقائی فرست.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب به بلقاء که شهری است در ناحیۀ شام. بلقاوی. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به بلقاء و بلقاوی شود
لغت نامه دهخدا
لاییدن، گفتن، تنها در ترکیب به کار رود چنانچه در کلمه مرکب هرزه لائی، رجوع به لائیدن شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
لقا. لقاء. دیدار. چهر. روی:
کجا شد آن صنم ماهروی سیمین تن
کجا شد آن بت عاشق پرست مهرلقای.
فرخی.
و رجوع به لقاء شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
منسوب به لکا، سرخی. رنگ سرخ. چه گل سرخ را لکا گویند. (برهان) :
ور تو حکیمی بیار صحبت معقول
زرد مکن پیش من رخان لکایی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ابراهیم (الامام) ابوالامداد برهان الدین بن ابراهیم بن حسن بن علی بن عبدالقدوس بن ولی الشهیر محمد بن هرون اللقانی المالکی. و اللقانی نسبه الی لقانه قریه من قرای مصر، احد الاعلام المشار الیهم بسعه الاطلاع فی علم الحدیث و الدرایه و التبحّر فی الکلام... له: جوهره التوحید منظومه اولها:
الحمدﷲ علی صلاته
ثم سلام اﷲ مع صلاته.
(وفات 1041 هجری قمری). (از معجم المطبوعات ج 2)
از شعرای ایران و از مردم استرآباد است و این بیت او راست:
بر زبانم حرف تیغ دلستان من گذشت
خیر باشد تیز حرفی بر زبان من گذشت.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مشهور به بابا سلطان قلندر. اصلاً از مردم قم است. در عهدشاه عباس ماضی در تکیۀ حیدری خانه چهارباغ اصفهان پوست نشین بوده، مثنویی دارد که این دو بیت از اوست:
عربی در میان مکه و شام
کسب اسباب مینمود مدام
بهر تحصیل مال و کسب هنر
از حضر رخت بست سوی سفر.
_ (l50k) _
(از قاموس الاعلام ترکی)
از مردم سبزوار. در عهد اکبرشاه به هندوستان رفت و مورد اکرام و احسان او واقع شد. وی در 979 هجری قمری درگذشت. این بیت او راست:
در پیش غیر از آن نکنم گفتگوی تو
تا جای در دلش نکند آرزوی تو.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
حشو جامه از پارچه، نوعی از بافتۀ ابریشمی که در گجرات بافند و ساده و رنگارنگ هر دو نیکوست، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
ایل کرد پیشکوه. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 64)
لغت نامه دهخدا
چگونگی و کیفیت و صفت آقا
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است از دهستان گوغر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در 36 هزارگزی شمال باختری بافت سر راه مالرو گوغر به قلعه عسکر. این ده کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 550 تن می باشد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات، حبوب. و راه آن مالرو است. مزارع گل آبدان، امرودین جزء این دهند و ساکنین آن از طایفۀ افشار هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به القاء.
- الکتریسیتۀ القائی. رجوع به الکتریسیته شود
لغت نامه دهخدا
نام تیره ای از طایفۀ بوئراحمدی
لغت نامه دهخدا
تخلص شاعری از متأخرین، اهل همدان
لغت نامه دهخدا
منسوب به لای، حشو پارچه که میان ابره و آستر جامه از پنبه یا پشم یاموی یا پارچه قراردهند، نوعی بافته ابریشمین که در گجرات (هند) میبافتند و آن ساده یا رنگارنگ بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقای
تصویر لقای
دیدار، چهره، روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آقائی
تصویر آقائی
سروری پانایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
Indoctrination
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
endoctrinement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
洗脳教育
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
הַחְדָּרַת אֲמוּנוֹת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
मत प्रचार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
doktrinasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
การปลูกฝังความเชื่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
indoctrinatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
indoktrynacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
adoctrinamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
indottrinamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
doutrinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
індоктринація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
Indoktrination
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
индоктринация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آموزش القائی
تصویر آموزش القائی
주입 교육
دیکشنری فارسی به کره ای