تفیئه الشی ٔ، هنگام آن چیز. (منتهی الارب). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء) ، دخل علی تفیئه فلان، ای اثره. (منتهی الارب). درآمد در اثر فلان. (ناظم الاطباء)
تفیئه الشی ٔ، هنگام آن چیز. (منتهی الارب). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء) ، دخل علی تفیئه فلان، ای اثره. (منتهی الارب). درآمد در اثر فلان. (ناظم الاطباء)
به معنی خسته، دخت بزرگ لابان که به طور خدعه به یعقوب داده شد. (سفر پیدایش 29:16). و از برای یعقوب شش پسر و یک دختر آورد و پس ازورود به مصر جهان را وداع گفت و خود لیئه میدانست که یعقوب راحیل را بیش از وی دوست می دارد. (سفر پیدایش 29:21-25 و 30:25). و با وجود آن به یعقوب بسیار محبت میکرد. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به لیا شود
به معنی خسته، دخت بزرگ لابان که به طور خدعه به یعقوب داده شد. (سفر پیدایش 29:16). و از برای یعقوب شش پسر و یک دختر آورد و پس ازورود به مصر جهان را وداع گفت و خود لیئه میدانست که یعقوب راحیل را بیش از وی دوست می دارد. (سفر پیدایش 29:21-25 و 30:25). و با وجود آن به یعقوب بسیار محبت میکرد. (قاموس کتاب مقدس). و رجوع به لیا شود