جدول جو
جدول جو

معنی لفگر - جستجوی لغت در جدول جو

لفگر
(لَ گَ)
دودۀ اجاق که از دود پدید آید. میر نظمی راست:
که کانون دماغش شعله خیز است
که لفگر بسته بینی دوده نیز است.
(این لغت با شاهد آن از مجعولات شعوری است)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لنگر
تصویر لنگر
آهن و زنجیر بسیار سنگین که کشتی را با آن از حرکت باز می دارند،
آلتی که از ساعت های دیواری آویزان می کنند و با تکان خوردن متناوب آن چرخ های ساعت به حرکت در می آید، پاندول،
لنگری، جای وسیع برای پذیرایی مهمانان و طعام دادن به مردم، سینی بزرگی که در آن ظرف های غذا را می گذارند و نزد مهمانان می برند، خانقاه
لنگر انداختن: مقابل لنگر کشیدن، از حرکت باز داشتن کشتی با انداختن لنگر آن در آب، توقف کردن کشتی در بندر، کنایه از اقامت طولانی داشتن در جایی
لنگر برداشتن: بیرون کشیدن لنگر کشتی از آب و کشتی را به حرکت در آوردن، کنایه از حرکت کردن، جنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
کلمه فرانسه به معنی سفینۀ کوچکی خاص سیر در سواحل
لغت نامه دهخدا
(لَ رَ)
نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی است. این دهستان در قسمت جنوب باختری شیرگاه و علیای دهستان بابل کنار واقع و منطقه ای است کوهستانی، جنگلی و دارای هوای مرطوب و معتدل. آب آن از سه رود خانه پی رود، کرسنگ و ازر حاصل میشود. محصول عمده این دهستان برنج و لبنیات. شغل ساکنین اهالی این دهستان زراعت و گله داری است. تابستان گله داران حدود ییلاقات و لوپی میروند. این دهستان از 21 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8هزار نفر و قرای مهم آن به شرح ذیل است: نفت چال، بورخانی، گالش کلا، کسلیان، دهکلان و عالم کلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
رود خانه لوگر، نام رودی است که نزدیک قصبۀ پروان از آبادی های نزدیک به غزنین سرچشمه دارد. (از تاریخ مغول تألیف اقبال ص 61)
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
شهری به هند:
چگونه کرد مر آن دلهرای بی دین را
نشانش چون کند از باز پیش در لوگر.
عنصری.
، ناحیتی به افغانستان. رجوع به لوکر شود
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
جائی را گویند که در آنجا همه روزه طعام به مردم دهند. (جهانگیری). جائی که آنجا طعام به فقراء دهند. (غیاث). خانقاه. محل اجتماع یا خوردنگاه صوفیان. جائی که هر روز ازآنجا به مردم طعام برسد، از این است که خانقاه را نیز لنگر گویند، چنانکه لنگر شیخ جام و لنگر شاه قاسم انوار در خراسان شهرت دارد. (آنندراج) :
مو آن رندم که نامم بی قلندر
نه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر
چو روز آید بگردم گرد گیتی
چو شو آید به خشتان وانهم سر.
باباطاهر.
کار بیداران نباشد خوابگاه آراستن
بستر درویش خواب آلود جای لنگر است.
امیرخسرو.
در لنگر نهاده باز فراخ
کرده ریش دراز را به دوشاخ.
اوحدی.
لنگر و خانقاه او (نعمت اﷲ کوهستانی) حالا مقصد اکابر و فقراست. (تذکرۀ دولتشاه در ترجمه نعمت اﷲ کوهستانی). و سلطان حسین بن سلطان اویس جلایر در خطۀ تبریز جهت شیخ (کمال خجندی) منزلی ساخت بغایت نزه و بر لنگر شیخ وقفها کرد. (تذکرۀ دولتشاه در ترجمه کمال خجندی). و از آن جمله لنگر غیاثیه، لنگر باباخاکی، لنگر شیخزاده بایزید نیز مشهور است. (حبیب السیر) .چون واقف میشود از پی می دود و به ایشان نمی رسد تا به لنگر پیر غیب که حال در اندوهجرد است. (مزارات کرمان ص 130)
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ رَ)
دهی از دهستان کاریزنو از بخش تربت جام شهرستان مشهد واقع در 64هزارگزی شمال باختری تربت جام، کنار راه شوسۀ عمومی مشهد به تربت جام. جلگه، گرمسیر. دارای 674 تن سکنۀ ترکمن. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). این محل سابقاً به خرجردجام معروف به وده و امروز لنگر نامیده میشود و گویند شاه قاسم انوار پس از آنکه احمد لر شاهرخ را در هرات زخم کارد زد، از هرات رنجیده خاطر بیرون شد و در خرجردجام لنگر انداخت و آنجا به ’لنگر’ نامیده شد. مزار وی نیز آنجاست. و هاتفی خواهرزادۀ جامی در لنگرچهار باغی داشته و شاه اسماعیل در 921 هجری قمری به دیدن او رفته است. (سبک شناسی ج 3 ص 225). و رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 64، 66، 68، 71، 106، 293 شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نام کرسی بخش در ایالت پیرنۀ سفلی از ولایت پو، دارای 822 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لُ فُ)
فرانسوا. ژنرال و امیرالبحر در خدمت روسیه. مولد ژنو، ندیم پطر کبیر (1656-1699 میلادی)
لغت نامه دهخدا
آلتی آهنین پیوسته بطنابی طویل که آنگاه توقف کشتی را خواهند آنرا در آب افکنند جائی را گویند که در آنجا همه روزه طعام بمردم دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنگر
تصویر لنگر
((لَ گَ))
آهن زنجیرداری که برای نگاه داشتن کشتی به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
پاتوق، رباط، خانگاه، فواره، مطرحانی، ضریح
فرهنگ واژه مترادف متضاد
یک لنگر در قسمت جلوی کشتی: شانس
یک لنگر آویزان از پهلوی کشتی: شانس و خوشبختی
یک لنگر درون آب: ناکامی
یک لنگر را از آب بیرون می کشید: منفعهای بزرگ مالی
یک لنگر را از دست می دهید: پول
- کتاب سرزمین رویاها
۱ـ خواب لنگر برای دریانوردان نشانه آن است که مسافرتی خوش بر آبهای آرام خواهند داشت.
۲ـ اگر دیگران خواب لنگر ببینند، علامت جدایی از دوستان یا نقل مکان و مسافرت به خارج است.
۳ـ اگر کسی که عاشق است خواب لنگر ببیند، نشانه آن است که با معشوق خود مشاجره و اختلاف پیدا خواهد کرد. .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
اگر بیند لشگریان بر اهل آن موضع گزند رسانیدند، دلیل قوت اهل آن موضع بود. محمد بن سیرین
دیدن لشگر درخواب بر پنج وجه است. اول: ملخ. دوم: سیل. سوم: باد (بلا). چهارم: خصومت و دشمنی. پنجم: محنت و رنج..
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری، در محاوره به عنوان حرکت و تکان ناگهانی است و در موسیقی تقریبا.، لنگر کشتی، حرکت ناگهانی بار در اثر بی تعادلی، چوب تعادل
فرهنگ گویش مازندرانی
معرب لپور، دهستانی است از جنوب غربی شیرگاه و قسمت بالای
فرهنگ گویش مازندرانی