جدول جو
جدول جو

معنی لفورک - جستجوی لغت در جدول جو

لفورک
(لَ لَ)
دهی از دهستان لفوربخش مرکزی شهرستان شاهی واقع در 16هزارگزی جنوب باختری شیرگاه. کوهستانی، جنگلی، معتدل، مرطوب و مارلایائی و دارای 600 تن سکنه. آب آن از رود خانه ازر. محصول آنجا برنج و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی وراه آن مالرو است. در تابستان گله داران به ییلاق سربن و لرزنه میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
لفورک
از توابع لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لورک
تصویر لورک
کمان حلاجی
فرهنگ فارسی عمید
(لِ رِ)
موضعی به بالا لاریجان مازندران. (سفرنامۀ رابینو ص 114 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
ژاکب. مولد دوئه. متهم به کشتن پیک لیون در راه ملون. وی محکوم و مقتول شدولی کمی بعد بی گناهیش مبرهن گشت. (1863-1796 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی است از بخش درمیان شهرستان بیرجند که دارای 1098 تن سکنه است. آب آن ازقنات و محصول عمده اش غله، شلغم، چغندر و کار دستی مردم قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام دختر رای کنوج که از رایان و پادشاهان عظیم الشأن هندوستان بوده، و فورک در حبالۀ بهرام گور بوده. (برهان). شاید از پور فارسی به معنی پسر و کاف تصغیر. (یادداشت مؤلف) :
دختر رای هند فورک نام
پیکری خوبتر ز ماه تمام.
نظامی
نام جد خاندانی است. (سمعانی). از نامهای ایرانی است. (مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لُ رَ)
مصغر لور، تلفظی از لر. لرک: لورکی در مجلس وعظ حاضر شد. واعظ میگفت: صراط از موی باریکتر باشد و از شمشیر تیزتر... لوری برخاست و گفت: مولانا! آنجا دارابزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند، گفت: نی. گفت: پس نیک به ریش خویش میخندی که اگر مرغ شوی از آنجا نتوانی پریدن. (منتخب لطائف عبید زاکانی چ برلین ص 158)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
کمان حلاجی. (برهان). کمان ندّاف. لور. (جهانگیری). کمانی که بدان پنبه را پاک و پاکیزه کنند، نوعی از تیر پیکان دار. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لَ رَ)
نام یکی از دهستانهای بخش سوادکوه شهرستان شاهی است. این دهستان در قسمت جنوب باختری شیرگاه و علیای دهستان بابل کنار واقع و منطقه ای است کوهستانی، جنگلی و دارای هوای مرطوب و معتدل. آب آن از سه رود خانه پی رود، کرسنگ و ازر حاصل میشود. محصول عمده این دهستان برنج و لبنیات. شغل ساکنین اهالی این دهستان زراعت و گله داری است. تابستان گله داران حدود ییلاقات و لوپی میروند. این دهستان از 21 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 8هزار نفر و قرای مهم آن به شرح ذیل است: نفت چال، بورخانی، گالش کلا، کسلیان، دهکلان و عالم کلا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
کمان حلاجی کمان حلاجی کوچک، کمان حلاجی (عموما)، نوعی از تیر پیکان دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لورک
تصویر لورک
((رَ))
کمان حلاجی
فرهنگ فارسی معین
معرب لپور، دهستانی است از جنوب غربی شیرگاه و قسمت بالای
فرهنگ گویش مازندرانی