جدول جو
جدول جو

معنی لفحان - جستجوی لغت در جدول جو

لفحان(سَ)
لفح. سوختن آتش و گرما و سموم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
اناء طفحان، خنور لبریز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
تشنه شدن. (منتهی الارب). لوح. رجوع به لوح شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نگریستن. (تاج المصادر). لمح. (منتهی الارب). و رجوع به لمح شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
شخصی را گویند که به سبب خشم و قهر لبهای خود را فروهشته باشد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مرد گرسنه. لتخان. (منتهی الارب). جائع
لغت نامه دهخدا
(غُ ضَ)
نفح. نفاح. نفوح. (متن اللغه) (المنجد). رجوع به نفح شود
لغت نامه دهخدا
(لَحْ حا)
آنکه خطا کند در اعراب و قرائت. آنکه بسیار لحن آرد در کلام. خطاکننده در قرائت. لحانه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَفْ فا)
ترش و شیرین (دزی) لب ترش
لغت نامه دهخدا
تصویری از طفحان
تصویر طفحان
خنور لبریز لبالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتحان
تصویر لتحان
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفچان
تصویر لفچان
شخصی که بسبب خشم و قهر لبهای خود را فروهشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفجان
تصویر لفجان
شخصی که بسبب خشم و قهر لبهای خود را فروهشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحان
تصویر لحان
بد خوان بد گویش آنکه در قرائت و اعراب خطا کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لفان
تصویر لفان
انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحان
تصویر لحان
((لَ حَ))
آن که در قرائت و اعراب خطا کند
فرهنگ فارسی معین