جدول جو
جدول جو

معنی لغیون - جستجوی لغت در جدول جو

لغیون
(لِ)
لژیون: پرسید و گفت: نامت چیست ؟ گفت: ما لغیونانیم، زیرا بسیارانیم. (ترجمه دیاتسارون ص 184)
لغت نامه دهخدا
لغیون
لاتینی تازی گشته بنگرید به لژیون لژیون: پرسید و گفت: نامت چیست ک گفتم: مالغیونانیم زیرا بسیارانیم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لژیون
تصویر لژیون
از تقسیمات ارتش روم که شامل سه تا شش هزار سرباز می شد
فرهنگ فارسی عمید
(لُ)
جمع واژۀ لغه. (منتهی الارب). رجوع به لغه شود
لغت نامه دهخدا
(غَ لی وَ)
بمعنی غلیزن است که گل و لای سیاه ته حوضها باشد. (برهان قاطع) (از جهانگیری). مصحف غلیژن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به غلیژن شود
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
سیاستمدار و سفیر فرانسه و وزیر کشور و وزیر خارجه. تدبیر صلح پیرنه او کرد. مولد گرنوبل (1611-1671 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(یُنْ)
شهری بزرگ به فرانسه در ملتقای دو رود خانه رن و سن با حدود 550هزار تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(لُ)
ناحیه ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
اندرون بینی، بن بینی. ج، لغاثین. (منتهی الارب). و من المصحّف اللغثون و اللغنون واللغدود و هو الخیشوم. (نشوء اللغه العربیه ص 22)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
گوشت پارۀ کرانۀ گردن. ج، لغانین. (منتهی الارب). لغن. لغد. لغدود، اندرون بینی و بن آن. (منتهی الارب). و من المصحّف اللغثون و اللغنون و اللغدود، و هو الخیشوم. (نشوء اللغه العربیه ص 22)
لغت نامه دهخدا
(لُ غَ وی یو)
جمع واژۀ لغوی ّ. لغویّین. دانشمندان علم لغت
لغت نامه دهخدا
(خُ دَ دِ زَ دَ)
جنبیدن در جای خود پس از استواری. لغلغ کردن، آوای لغشده دادن، چنانکه در تخم مرغ و دندان و جز آن. و رجوع به لغ شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
لژیون. عددی مخصوص در عساکر رومی است که در اوقات مختلفه متفاوت بود یعنی از سه هزار تا بالمضاعف میرسید. در ایام مسیح لجیون شامل هزار نفر پیاده علاوه بر سواره بود و هر لجیون شامل ده فوج بوده که اینها را به سه دسته منقسم کرده بودند و دسته های مسطوره نیز به دو قسمت که هر قسمتی شامل یکصد نفر بوده منقسم کرده بودند. لفظلجیون در کتاب مقدس قصد از عدد بسیار نامعین میباشدو آن دیوانه که مسیح وی را شفا داد خود را لجیون نامید مثل این که دارای کرورهادیو بوده است. (مرقس 5:9) و قصد از فوج ملائکه که در ’متی 26:53’ وارد است نمونه ای از کثرت افواج آسمانی و غیرت ایشان در توجه مسیح میباشد. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به لژیون شود
لغت نامه دهخدا
(غَلْ)
سابقاً به کشتیی جنگی میگفتند که چندین عرشه داشت. کشتی. ج، غلاوین، غلایین. (دزی ج 2 ص 226). نوعی از کشتیهای بزرگ مخصوص اندلس. (ناظم الاطباء) ، چپق پیپ و در مصر حجر گویند. (دزی ج 2 ص 226). با کلمه غلیان بی مناسبت نیست، در تداول عامۀ مردم، غلیان. قلیان. قلیون. رجوع به غلیان شود، گیاهی است که آن را آقطی صغیر نیز گویند. رجوع به همین ترکیب شود
لغت نامه دهخدا
(غُمْ ما)
نام کوشکی در یمن. (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع). ظاهراًمصحف غمدان است (؟). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
جمع لغوی، واژه شناسان جمع لغوی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : از تجدد و انقلاب لغویون هند که بگذریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغیدن
تصویر لغیدن
جنبیدن در جای خود پس از استواری، لغ لغ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغنون
تصویر لغنون
درون بینی، زیر زنخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لژیون
تصویر لژیون
یکی از تقسیمات ارتش روم که از سه هزار تا شش هزار نفر می شدند
فرهنگ لغت هوشیار
در روم قدیم واحدی از سربازان (و آن در عهد سزار و دوران امپراتوری روم شامل 6000 سرباز بود)
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته غلیان چپک (چپق ک)، کشتی باد بانی آقطی صغیر شن شون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لژیون
تصویر لژیون
((لِ یُ))
از تقسیمات ارتش روم که از سه هزار تا شش هزار نفر تشکیل می شد
فرهنگ فارسی معین