گوشت پارۀ کرانۀ گردن. ج، لغانین. (منتهی الارب). لغن. لغد. لغدود، اندرون بینی و بن آن. (منتهی الارب). و من المصحّف اللغثون و اللغنون و اللغدود، و هو الخیشوم. (نشوء اللغه العربیه ص 22)
گوشت پارۀ کرانۀ گردن. ج، لغانین. (منتهی الارب). لغن. لغد. لغدود، اندرون بینی و بن آن. (منتهی الارب). و من المصحّف اللغثون و اللغنون و اللغدود، و هو الخیشوم. (نشوء اللغه العربیه ص 22)
لژیون. عددی مخصوص در عساکر رومی است که در اوقات مختلفه متفاوت بود یعنی از سه هزار تا بالمضاعف میرسید. در ایام مسیح لجیون شامل هزار نفر پیاده علاوه بر سواره بود و هر لجیون شامل ده فوج بوده که اینها را به سه دسته منقسم کرده بودند و دسته های مسطوره نیز به دو قسمت که هر قسمتی شامل یکصد نفر بوده منقسم کرده بودند. لفظلجیون در کتاب مقدس قصد از عدد بسیار نامعین میباشدو آن دیوانه که مسیح وی را شفا داد خود را لجیون نامید مثل این که دارای کرورهادیو بوده است. (مرقس 5:9) و قصد از فوج ملائکه که در ’متی 26:53’ وارد است نمونه ای از کثرت افواج آسمانی و غیرت ایشان در توجه مسیح میباشد. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به لژیون شود
لژیون. عددی مخصوص در عساکر رومی است که در اوقات مختلفه متفاوت بود یعنی از سه هزار تا بالمضاعف میرسید. در ایام مسیح لجیون شامل هزار نفر پیاده علاوه بر سواره بود و هر لجیون شامل ده فوج بوده که اینها را به سه دسته منقسم کرده بودند و دسته های مسطوره نیز به دو قسمت که هر قسمتی شامل یکصد نفر بوده منقسم کرده بودند. لفظلجیون در کتاب مقدس قصد از عدد بسیار نامعین میباشدو آن دیوانه که مسیح وی را شفا داد خود را لجیون نامید مثل این که دارای کرورهادیو بوده است. (مرقس 5:9) و قصد از فوج ملائکه که در ’متی 26:53’ وارد است نمونه ای از کثرت افواج آسمانی و غیرت ایشان در توجه مسیح میباشد. (قاموس کتاب مقدس). رجوع به لژیون شود
سابقاً به کشتیی جنگی میگفتند که چندین عرشه داشت. کشتی. ج، غلاوین، غلایین. (دزی ج 2 ص 226). نوعی از کشتیهای بزرگ مخصوص اندلس. (ناظم الاطباء) ، چپق پیپ و در مصر حجر گویند. (دزی ج 2 ص 226). با کلمه غلیان بی مناسبت نیست، در تداول عامۀ مردم، غلیان. قلیان. قلیون. رجوع به غلیان شود، گیاهی است که آن را آقطی صغیر نیز گویند. رجوع به همین ترکیب شود
سابقاً به کشتیی جنگی میگفتند که چندین عرشه داشت. کشتی. ج، غلاوین، غلایین. (دزی ج 2 ص 226). نوعی از کشتیهای بزرگ مخصوص اندلس. (ناظم الاطباء) ، چپق پیپ و در مصر حَجَر گویند. (دزی ج 2 ص 226). با کلمه غلیان بی مناسبت نیست، در تداول عامۀ مردم، غلیان. قلیان. قلیون. رجوع به غلیان شود، گیاهی است که آن را آقطی صغیر نیز گویند. رجوع به همین ترکیب شود