تسکین دل شکسته دادن. نغوشه. (برهان قاطع) : صدر بزرگوار چو آن ظلم وی بدید زن را نغوسه داد و به دل با فراغ کرد. سوزنی. ، دل کسی را از واهمه شکستن. نغوشه. (برهان قاطع) ، گوش فراداشتن که بفهمد چه گوید. (رشیدی). رجوع به نغوشه شود
تسکین دل شکسته دادن. نغوشه. (برهان قاطع) : صدر بزرگوار چو آن ظلم وی بدید زن را نغوسه داد و به دل با فراغ کرد. سوزنی. ، دل کسی را از واهمه شکستن. نغوشه. (برهان قاطع) ، گوش فراداشتن که بفهمد چه گوید. (رشیدی). رجوع به نغوشه شود