جدول جو
جدول جو

معنی لغود - جستجوی لغت در جدول جو

لغود
(لُ)
جمع واژۀ لغد. (دزی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لغو
تصویر لغو
باطل کردن، باطل، بی فایده، سخن بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغوب
تصویر لغوب
ماندگی، رنجوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغوی
تصویر لغوی
مربوط به لغت، کسی که علم لغت می داند، لغت دان، زبان شناس
فرهنگ فارسی عمید
(لُ غَ وی ی)
منسوب به لغت، دانشمند علم لغت. مردی که دانش لغت دارد. دانای به علم لغت. عالم به لغت. ج، لغویون، لغویین:
چو ابن رومی شاعر چو ابن مقله دبیر
چو ابن معتز نحوی چو اصمعی لغوی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ رَ)
لبد. مقیم شدن بجائی و لازم گرفتن آن را. (منتهی الارب). زمینگیر شدن، چفسیدن به زمین. (منتهی الارب). به زمین وادوسیدن، بر سینه خفتن. (تاج المصادر). بر سینه فروخفتن مرغ. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
کنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
جمع واژۀ لبد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
گوشت کرانۀ گردن. لغدید. لغد. لغن. لغنون. ج، لغادید. (منتهی الارب) ، الخیشوم. و من المصحّف اللغثون و اللغنون واللغدود و هو الخیشوم. (نشوء اللغه العربیه ص 22)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
سخت مانده گردیدن. لغب. (منتهی الارب). مانده شدن. (ترجمان القرآن جرجانی) (تاج المصادر) (زوزنی). ماندگی. مانده و رنجه شدن. رنجوری. (غیاث). اعیاء. تعب:
این چنین فکر دقیق و رای خوب
تو چنین عریان پیاده در لغوب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(لَ)
مرد سست و گول. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
ضریر انطاکی در کلمه ارنب گوید: به زبان یونانی و فارسی (؟) ارنب را گویند. رجوع به لاغوس شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
جمع واژۀ لغه. (منتهی الارب). رجوع به لغه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ وا)
سخن بیهوده. لغو، هیچکاره از هر چیزی. لغو، خطا. لغو، بانگ مرغ سنگخوار. لغط. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
موضعی است در شعر عروه بن معروف الاسدی، مشهور به ابن حجله. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(زَ نَ)
دارو در کرانۀ دهان کسی ریختن. (منتهی الارب). لدّ. رجوع به لدّ شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
رکیّهٌ لحود، چاه مغاک دورتک، مخالف توسط و اعتدال. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
نانی باشد شبیه قطائف مر اهل یمن را که با شیر خورند. (منتهی الارب)
جمع واژۀ لحد و لحد. (منتهی الارب). رجوع به لحد شود
لغت نامه دهخدا
(سُ)
مصحف سفرود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). مرغ سنگ خواره که به عربی قطا خوانند. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لغد
تصویر لغد
لگد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغو
تصویر لغو
سخن بیهوده، بی معنی، افکنده، بشمار نیامده، سقط، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لحود
تصویر لحود
جمع لحد، گور ها دخمه ها مغاک ژرف چاه دورتک کج نا راست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبود
تصویر لبود
کنه، جمع لبد، نمد ها خوی گیر ها ماندگار شدن، به زمین چسبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لدود
تصویر لدود
دارو که در کرانه های دهان ریزند، دشمن سر سخت، درد گلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغوب
تصویر لغوب
مانده شدن، رنجه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغوی
تصویر لغوی
مردی که دانش لغت دارد، عالم به لغت
فرهنگ لغت هوشیار
گرگ، آزمند، تند خور، شتابان خور، نهال نازک، دزد یاوه، آواز سنگخواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغوی
تصویر لغوی
((لُ غَ یُ))
لغت شناس، وابسته به لغت، جمع لغویون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغوب
تصویر لغوب
((لَ))
مرد سست و گول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغوب
تصویر لغوب
((لَ یا لُ))
رنجوری، ماندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغو
تصویر لغو
((لَ غْ))
سخن بیهوده و باطل، آنچه که به حساب و شمار نیاید
فرهنگ فارسی معین
لغت شناس، لفظپرداز، واژه شناس
متضاد: نحوی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از لغو
تصویر لغو
Rescindment, Abolishment, Annulment, Cancelation, Cancellation, Revocation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لغو
تصویر لغو
abolição, anulação, cancelamento, rescisão, (PT) revogação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لغو
تصویر لغو
Abschaffung, Aufhebung, Stornierung, Rücktritt, (DE) Widerruf
دیکشنری فارسی به آلمانی