جدول جو
جدول جو

معنی لغماء - جستجوی لغت در جدول جو

لغماء(لَ)
گوسپند سپیدروی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
جمع واژۀ غمی، بمعنی بیهوش و آسمان خانه و آنچه بالای آسمان خانه باشد از چوب وخاک و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اغمیه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مؤنث أدغم. ماده اسب دیزه. (از منتهی الارب) ، شاه دغماء، گوسپندکه هر دو گوش وی و زیر کام وی سیاه باشد. (منتهی الارب). ج، دغم. (ناظم الاطباء). و رجوع به ادغم شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
گوسپندی که بر کنار بینی آن سپیدی باشد و یا رنگی مخالف رنگ سایر بدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نکوهش. لومی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ وا)
دهی جزو دهستان دیکلۀ بخش هوراند شهرستان اهر، واقع در 17500گزی جنوب کلیبر و 14500گزی شوسۀ اهر به کلیبر. کوهستانی، معتدل مایل به گرمی و دارای 220 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(لُ غَ)
جمع واژۀ لغیف. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
آسمان خانه یا آنچه بالای آسمان خانه باشد از چوب و خاک و جز آن. (از منتهی الارب). سقف خانه، و گفته اند: آنچه بالای خانه از خاک و جز آن باشد. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
رنگ گندم گون. (آنندراج). ظاهراً کلمه رنگ در جملۀ منقول از آنندراج مصحف کلمه لب باشد. گذشته از آنکه خود لغت نیز لمیاء است، یعنی لب گندم گون. و رجوع به لمیاء شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دغماء
تصویر دغماء
مادیان دیزه، تو دماغی: زن
فرهنگ لغت هوشیار
حالت بیهوشی، بیهوشی، بیهوشاندن، لاپوشانی بیهوش شدن، بیهوش کردن، بیهوشی: (مریض بحال اغماء افتاده است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوماء
تصویر لوماء
جمع لئیم، زفتان ژکوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غماء
تصویر غماء
اندوه سختی، پتیار (بلا) نمد اسپ بام خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لماء
تصویر لماء
گندمگون
فرهنگ لغت هوشیار