- لغزشی (لَ زِ)
که لغزیدن عادت اوست. معتاد به لغزش. اهل لغزش
معنی لغزشی - جستجوی لغت در جدول جو
- لغزشی
معتاد به لغزش، اهل لغزش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(لَ زِ)
لغت نامه دهخدا
اسم مصدر از لغزیدن. عمل لغزیدن. تغییر محل جسمی بر روی جسم دیگر به نحوی که نغلطد و نچرخد. مزلت. زلل. زلت. عثرت. هفوه. خطا. زلق. زلیلی. سقطه. توفه. شکوخه: زله و زله، لغزش پای در گل و لغزش درسخن. سقاط، لغزش در قول و در فعل. (منتهی الارب)
(لُ غَ)
لغت نامه دهخدا
قصیدۀ لغزی:
به لفظ پارسی و چینی و خماخسرو
به لحن مویۀ زال و قصیدۀ لغزی.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 65)
به لفظ پارسی و چینی و خماخسرو
به لحن مویۀ زال و قصیدۀ لغزی.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 65)
سقوط، اشتباه، خطا، زلت، سکندر، سکندری
