جدول جو
جدول جو

معنی لغزش - جستجوی لغت در جدول جو

لغزش
انحراف، تخطی
تصویری از لغزش
تصویر لغزش
فرهنگ واژه فارسی سره
لغزش
سر خوردن، لیز خوردن، کنایه از خطا، خلاف
تصویری از لغزش
تصویر لغزش
فرهنگ فارسی عمید
لغزش
لغزیدن
تصویری از لغزش
تصویر لغزش
فرهنگ لغت هوشیار
لغزش
((لَ زِ))
لغزیدن
تصویری از لغزش
تصویر لغزش
فرهنگ فارسی معین
لغزش
Lapse, Tripping
تصویری از لغزش
تصویر لغزش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
لغزش
lapso, tropeço
دیکشنری فارسی به پرتغالی
لغزش
Versehen, Stolpern
دیکشنری فارسی به آلمانی
لغزش
błąd, potknięcie
دیکشنری فارسی به لهستانی
لغزش
оплошность , спотыкание
دیکشنری فارسی به روسی
لغزش
промах , спотикання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
لغزش
fout, struikelen
دیکشنری فارسی به هلندی
لغزش
lapsus, tropezón
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
لغزش
lapsus, trébuchement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
لغزش
errore, inciampo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
لغزش
चूक , ठोकर
دیکشنری فارسی به هندی
لغزش
kekhilafan, terjatuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
لغزش
실수 , 넘어짐
دیکشنری فارسی به کره ای
لغزش
שגיאה , מעידה
دیکشنری فارسی به عبری
لغزش
过失 , 绊倒
دیکشنری فارسی به چینی
لغزش
過失 , つまずき
دیکشنری فارسی به ژاپنی
لغزش
hata, tökezleme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
لغزش
kosa, kuteleza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
لغزش
ข้อผิดพลาด , สะดุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
لغزش
ত্রুটি , ধাক্কা
دیکشنری فارسی به بنگالی
لغزش
لغزش , ٹھوکر
دیکشنری فارسی به اردو
لغزش
زلّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لغزشی
تصویر لغزشی
معتاد به لغزش، اهل لغزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزش
تصویر لرزش
تشنج
فرهنگ واژه فارسی سره
لرز رعشه ارتعاش. یا به لرزش در افتادن، لرز یافتن رعشه یافتن: ز باریدن برف و باران و سیل بلرزش در افتاده همچون سیل (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغزه
تصویر لغزه
برشی از میوه قطعه ای از پرتقال لیمو و مانند آن: یک لغزه پرتقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرزش
تصویر لرزش
((لَ زِ))
لرزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغزه
تصویر لغزه
((لَ زَ یا زِ))
برشی از میوه، قطعه ای از پرتقال، لیمو و مانند آن، یک لغزه پرتقال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لرزش
تصویر لرزش
تکان، جنبش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لرزش
تصویر لرزش
Fibrillation, Jiggling, Shakiness, Vibrating, Wobbliness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
fibrilação, oscilante, tremor, vibrando, instabilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی