- لغز
- سخن کنایه آمیز توام با متلک
معنی لغز - جستجوی لغت در جدول جو
- لغز
- کرتک لوتره بردک پردک کروس ایشتنب (گویش گیلکی)، زولبیایی پیچ در پیچ در تازی سوراخ سوسمار و کلاکموش را گویند، سر بسته چیستان ریشه لغزیدن و لغزش که در ترکیباتی نظیر: پالغز پای لغز آید. ریشه لغزیدن و لغزش که در ترکیباتی نظیر: پالغز پای لغز آید. سوراخ موش دشتی که بسیار پیچدار باشد، راههای کج و معوج، شمردن اوصاف چیزی است بدون آنکه نام آنراببرند چیستان اغلوطه. معزی در صفت قلم گوید: چه پیکرست ز تیر سپهر یافته تیر بشکل تیرو بدو ملک راست گشته چو تیر. کجا بگرید در کالبد بخندد جان کجا بنالد در آسمان بنازد تیر. ز نادرات جواهر نشان دهد بسر شک ز مشکلات ضمایر خبر دهد بصریر... (المعجم. مد. چا. 16- 313: 1)، لغاز
- لغز ((لُ غُ))
- خرده، عیب، ایراد
- لغز ((لُ غَ))
- چیستان، سخن سر بسته و مشکل، راه های کج و معوج
- لغز
- چیستان، کردک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انحراف، تخطی
سر خوردن، لیز خوردن، کنایه از خطا، خلاف
برشی از میوه قطعه ای از پرتقال لیمو و مانند آن: یک لغزه پرتقال
لغزیدن
Lapse, Tripping
lapso, tropeço
Versehen, Stolpern
błąd, potknięcie
оплошность , спотыкание
промах , спотикання
fout, struikelen
lapsus, tropezón
lapsus, trébuchement
errore, inciampo
चूक , ठोकर
kekhilafan, terjatuh
실수 , 넘어짐
שגיאה , מעידה
过失 , 绊倒
過失 , つまずき
hata, tökezleme
kosa, kuteleza
ข้อผิดพลาด , สะดุด
ত্রুটি , ধাক্কা
لغزش , ٹھوکر
زلّةٌ
لیزخورنده، لیز، سر
لیز دادن، سر دادن، خزاندن