جدول جو
جدول جو

معنی لغدید - جستجوی لغت در جدول جو

لغدید
(لِ)
لغدود. گوشت کرانۀ گردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
طاعون زده گردیدن شتران، نصیب خود را گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: غدد فلان، یعنی بهرۀ خود را یافت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
جمع واژۀ لغدود. (منتهی الارب). رجوع به لغدود شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
گوشت کرانۀ گردن. لغدید. لغد. لغن. لغنون. ج، لغادید. (منتهی الارب) ، الخیشوم. و من المصحّف اللغثون و اللغنون واللغدود و هو الخیشوم. (نشوء اللغه العربیه ص 22)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
آبی است مر بنی اسد را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دارو که در کرانۀ دهان ریزند. (منتهی الارب). لدود
لغت نامه دهخدا