جدول جو
جدول جو

معنی لغاب - جستجوی لغت در جدول جو

لغاب(لُ)
تیر هیچکارۀتباه نیکوناتراشیده. (منتهی الارب) ، پرتیر که از سوی شکم بود و آن بد است. (مهذب الاسماء) ، پرهای زرد ریزۀ مرغ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
لغاب
تیر هیچکاره، پر زرد
تصویری از لغاب
تصویر لغاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لعاب
تصویر لعاب
بسیار بازیگر، بازیکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لباب
تصویر لباب
برگزیده و خالص از هر چیز، لب، مغز چیزی مانند مغز بادام، گردو و امثال آن ها، عقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لغات
تصویر لغات
لغت ها، واژه ها، کلمه ها، زبانها و کلامهای هر قوم که به آن تکلم کنند، جمع واژۀ لغت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لشاب
تصویر لشاب
زمینی که در آن آب بایستد و علف و نی بروید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعاب
تصویر لعاب
آب دهن، بزاق
هر مایعی که اندکی غلیظ و چسبنده باشد
مادۀ شفاف یا رنگین که بر روی کاشی یا ظروف سفالی می دهند
روکش شیشه ای نیمه مذاب بر لایه ای از فلز که نقش محافظ در برابر واکنش های شیمیایی داشته و به عنوان تزئین به کار می رود
آهار
لعاب دادن: پوشش ظریف از لعاب به شیء سفالی یا فلزی دادن، غلیظ شدن
فرهنگ فارسی عمید
(لُبَ)
گولی و سستی. لغوبه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
موضعی است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
مانده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (مجمل اللغه) (مصادر زوزنی). سخت مانده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). سخت عاجز و ناتوان ساختن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
تصویری از لغاز
تصویر لغاز
خرده، عیب
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لغه، واژگان جمع لغت. یا علم لغات. لغت شناسی. یا اهل علم لغات. لغت شناسان: ... چنانکه اهل علم لغات آنرا بیان کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغیب
تصویر لغیب
پر پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغاه
تصویر لغاه
آوازه بانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لصاب
تصویر لصاب
جمع لصب، تنگه ها خرد شکاف ها
فرهنگ لغت هوشیار
جایی که در آن آب ایستاده ودر وی علف و نی بروید باتلاق، آب آلوده و کثیف مانند آب کشتارگاه و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لواب
تصویر لواب
تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهاب
تصویر لهاب
تشنگی، زبانه زدن، آفرازه
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است لگام خیو شتر لگام لجام: و همان ساعت آواز لغام و جرس اشتران بر آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعاب
تصویر لعاب
آب دهن که روان باشد بسیار بازیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغوب
تصویر لغوب
مانده شدن، رنجه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لزاب
تصویر لزاب
درخت ارس سرو کوهی، جمع لزب، اندک ها
فرهنگ لغت هوشیار
ناب برگزیده خالص و برگزیده از چیزی نفیس: باز باش ای باب بر جویای باب تا رسند از تو قشور اندر لباب. (مولوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاغب
تصویر لاغب
سست درمانده
فرهنگ لغت هوشیار
چیرگی جستن چیره دست بسیار چیره دست سخت چیره. چیره دست، مبالغه غالب، سخت چیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شغاب
تصویر شغاب
شورشی آشوبگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رغاب
تصویر رغاب
جمع رغبت. خواهشها، آرزوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الغاب
تصویر الغاب
سخت عاجز و ناتوان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لغابه
تصویر لغابه
بیماری، سستی، گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلاب
تصویر غلاب
((غَ لّ))
بسیار چیره دست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لباب
تصویر لباب
((لُ))
خالص و برگزیده از هر چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لشاب
تصویر لشاب
((لَ))
جایی که در آن آب ایستاده و در وی علف و نی بروید، باتلاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغوب
تصویر لغوب
((لَ))
مرد سست و گول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغوب
تصویر لغوب
((لَ یا لُ))
رنجوری، ماندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لغام
تصویر لغام
((لُ))
لگام، دهنه اسب
فرهنگ فارسی معین