مؤنث اقعس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، (قوس...) کمانی است که سینۀ آن بیرون آمده و پشت آن تو رفته باشد. (اقرب الموارد). رجوع به قعس شود، (نمله...) مورچه ای است که دارای سینه و دم بلند باشد. (اقرب الموارد). مور سینه و ذنب برداشته. (منتهی الارب). ج، قعس، قعساوات، عزه قعساء، ارجمندی پایدار. (منتهی الارب)
مؤنث اقعس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، (قوس...) کمانی است که سینۀ آن بیرون آمده و پشت آن تو رفته باشد. (اقرب الموارد). رجوع به قَعَس شود، (نمله...) مورچه ای است که دارای سینه و دم بلند باشد. (اقرب الموارد). مور سینه و ذنب برداشته. (منتهی الارب). ج، قُعْس، قَعْساوات، عزه قعساء، ارجمندی پایدار. (منتهی الارب)
نام شوره زاری است معروف به ناحیۀ بحرین برابر قطیف، کنار دریای عمان و در آن سنگ نرم باشد... و سبب تسمیۀ آن به این نام آن است که هر رودبار در آن به بازی پرداخته، یعنی جریان یافته و منسوب بدان لعبانی است، چون: صنعاء و صنعانی. (از معجم البلدان) زمین درشتی است بالای حمی از آن بنی زنباع از عبدبن ابی بکر بن کلاب. (از معجم البلدان)
نام شوره زاری است معروف به ناحیۀ بحرین برابر قطیف، کنار دریای عمان و در آن سنگ نرم باشد... و سبب تسمیۀ آن به این نام آن است که هر رودبار در آن به بازی پرداخته، یعنی جریان یافته و منسوب بدان لعبانی است، چون: صنعاء و صنعانی. (از معجم البلدان) زمین درشتی است بالای حمی از آن بنی زنباع از عبدبن ابی بکر بن کلاب. (از معجم البلدان)
درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سخت خشک شدن. (تاج المصادر بیهقی). عسی ̍. (اقرب الموارد). و رجوع به عسی ̍ شود، نیک تاریک گشتن شب. (از منتهی الارب). سخت شدن تاریکی شب. (از اقرب الموارد)، بزرگ سال گردیدن و مسن شدن. (از اقرب الموارد). عسو (ع س و / ع س وو) . رجوع به عسو شود
درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سخت خشک شدن. (تاج المصادر بیهقی). عَسی ̍. (اقرب الموارد). و رجوع به عَسی ̍ شود، نیک تاریک گشتن شب. (از منتهی الارب). سخت شدن تاریکی شب. (از اقرب الموارد)، بزرگ سال گردیدن و مسن شدن. (از اقرب الموارد). عسو (ع َ س ْوْ / ع ُ س ُوو) . رجوع به عسو شود