لعثمه (زُ) درنگ کردن و توقف نمودن، بازداشتن. بازداشت، سپسایگی رفتن. پس پس رفتن، نیک نگریستن، تأمل کردن. (منتهی الارب) ادامه... درنگ کردن و توقف نمودن، بازداشتن. بازداشت، سپسایگی رفتن. پس پس رفتن، نیک نگریستن، تأمل کردن. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا